نیروی انسانی یک دارایی سازمانی حیاتی و ارزشمند است زیرا خلاقیت و ابتکار دارد. دارایی های دانش مستقل کارکنان در یک سازمان، یکی از حیاتی ترین عناصر را شکل می دهند که بر عملکرد کار شرکت تاثیرگذار است . شرکت های از طریق افرادی که به استخدام خود در می آورند، برای تجارت با یکدیگر رقابت می کنند. بنابراین این یک هدف هر سازمانی است که تضمین نماید که بزرگترین سرمایه آنها، چه بسا گریزنده ترین سرمایه، سرمایه انسانی یا منابع انسانی است که برای بهترین یا برترین استفاده سازمان بکار می رود. مدیریت عملکرد، یک جنبه حیاتی سودمندی سازمانی است (1). از آنجایی که این فرآیند کلیدی است که کار به واسطه آن به انجام می رسد، به عنوان نقطه ضعفی در مدیریت سرمایه انسانی شناخته می شود (2) و بنابراین باید یکی از اولویت های مهم مدیران باشد (3).
ارزیابی عملکرد یک کارمند در مقابل اهداف سازمانی برای فهم و تعیین این که آیا یک سازمان هدف رضایت بخشی آن را ارضا می کند یا خیر، بسیار مهم است. ارزیابی رسمی عملکرد یا ارزیابی برای مرتبط کردن تصمیمات منابع انسانی با پرداخت اضافه حقوق، ترفیع رتبه، تنزل رتبه، پایان دادن به کار و غیره لازم است. همچنین لازم است که نیازهای آموزشی یک کارمند را ارزیابی نماییم. رتبه عملکردی نیروی انسانی از طریق روش های کمی و کیفی با بسیاری از سازمان ها در سراسر جهان انجام می شود. Longenecker و Fink (4) دلایلی را بیان می کند که به واسطه آن ارزیابی عملکرد برای سازمان ها اهمیت پیدا می کند. Wu ارزیابی عملکرد را به عنوان یک مسئله پیچیده بیان می کند و مستلزم انواع متعددی از قضاوت هاست که معیارهای عملکردی برای آنها استفاده می شود. شناسایی معیارهای مناسب و مهم یک جنبه حیاتی رتبه عملکردی کارمند است. Suwignjo و همکاران مدل های کمی برای سیستم های سنجش عملکرد و نیز مدلی را طرح کرده اند که عملکرد را نسبت به یک عامل می سنجد. Meyer رویه ارزیابی کارکنان را که از سوی یک آسایشگاه سالمندان اتخاذ شده بود، تشریح می کند. Chandra مشکلات زیادی که در ارزیابی کارمند وجود داشته و به نظر وی با پیروی از دستورالعمل های تعیین شده وی به راحتی قابل حل می باشند، مطرح می کند. Taylor و همکاران یک مطالعه موردی را تشریح کرده است که در آن شیوه AHP برای ارزیابی پرسنل جهت گزینش بکار گرفته شده است. Chan و Lynn از شیوه AHP برای ارائه یک مدل برای ارزیابی چند شعبه از یک موسسه اقتصادی بهره گرفته اند. Islam و Rasad مطالعه ی موردی با بهره گیری از AHP برای رتبه عملکردی کارکنان انجام داده اند.
تصمیم گیری جهت استخدام یک مدیر که بتواند استراتژی تجاری را در عمل پیاده کند، مستلزم شناسایی دقیق معیارهایی (ویژگی ها) است که عملکرد موفقیت آمیز را از ناموفقیت آمیز متمایز کرده و تنها از معیارهای پیش بینی کننده موفقیت استفاده می کند که قابل اطمینان و معتبر باشند (13). انتخاب معیار گزینش (ویژگی های عملکردی) بایستی با راستا و فرهنگ راهبردی سازمان سازگار باشد. خصوصیات عملکردی بصورت خصوصیاتی تعریف می شوند که انتظار می رود کلیه افراد عالی رتبه و مدیر برنامه ها در انجام مسئولیت های خود، آنها را گسترش داده و نمایان کنند. نمایان سازی این خصوصیات کمک خواهد کرد تا یک فرهنگ اصلاح مدیریتی مستمر ترویج یابد که در آن کلیه مدیران در جهت ارتقا خدمات و محیط فعالیت می کنند. برخی از خصوصیات عملکردی معمول شامل مهارت های مدیریتی، تفکر راهبردی، عملکرد گروهی و فردی پایدار، پذیرش ریسک مسئولیت، نوآوری، درس آموختن از تجارب، شناسایی و تصحیح محدودیت های سازمانی، توانایی یافتن دلایل ریشه ای، پاسخگویی، اختیارات و غیره می باشد. در سطح کاربردی، برنامه نویسی ریاضی تحت چند هدف مانند ابزاری قدرتمند ظهور یافته است تا به فرآیند جستجوی تصمیماتی که به بهترین نحو بسیاری از اهداف متضاد را برآورده می کنند، کمک نماید و تعدادی روش های متمایز برای مسائل تصمیم گیری چندمعیاره ای که مشاهده می شود، وجود دارند. این روش را می توان به صورت های مختلفی مانند شکل مدل (بطور نمونه، خطی، غیرخطی و تصادفی)، مشخصات فضای تصمیم (مثلاً محدود یا نامحدود) یا فرآیند حل (مانند از پیش مشخص کردن ارجحیت ها یا فرآیند حل واکنشی). همچنین برای این گونه مطالعات، ساتی (14) شیوه ای را پیشنهاد داد که AHP نام دارد. این شیوه مدیریت برای رسیدگی به مسائل تصمیم گیری چندمعیاره [1] (MCDM) با بهره گیری از ارزیابی کیفی سیستم ها توسط کارشناسانی از رشته ها و حرفه های مرتبط طرح شده است. DEA یکی از محبوب ترین شیوه های برنامه نویسی ریاضی غیر پارامتری برای ارزیابی عملکرد و محک زنی می باشد (14). هدف شیوه DEA، تعیین بازدهی سودآور یک سیستم یا واحد تصمیم گیری [2] (DMU) با مقایسه این که تا چه حد کامل DMU ورودی ها را به خروجی تبدیل می کند، می باشد، در حالی که هدف MCDM رتبه بندی و گزینش از یک مجموعه از جایگزین ها می باشد که دارای معیارهای متضاد هستند (16). اینطور مشخص شده است که برای بیش از یک دهه، فرمولاسیون های MCDM و DEA در صورتی با هم انطباق می یابند که ورودی ها و خروجی ها بصورت معیاری برای ارزیابی عملکرد با به حداقل رساندن ورودی ها و یا به حداکثر رساندن خروجی ها به عنوان اهداف وابسته قابل قضاوت باشند.
در این مقاله، خصوصیاتی که عملکرد کارکنان را در سطوح مختلف سلسله مراتب مدیریتی می سنجند، با استفاده از شیوه AHP مشخص شده و ماتریس های قضاوت مقایسه دو به دو سپس از جهت سازگاری بررسی می شود. پس از این، DEA برای ایجاد وزن های داخلی مطابق با این ماتریس های قضاوت استفاده شده است. فرضیه مهمی در پس این روش بیان می گردد و برخی ویژگی های برجسته بررسی می شوند. این امر به اثبات رسیده است که DEA زمانی که برای یک ماتریس سازگار تشکیل شده با استفاده از یک مجموعه مشخص از وزن ها بکار می رود، به درستی وزن های واقعی را تخمین می زند. DEA بیشتر برای جمع کردن وزن های داخلی جایگزین ها بر حسب معیارهای مختلف جهت محاسبه وزن های نهایی پیشنهاد شده است. دلیل این ترکیب، روش پیشنهادی “فرآیند تحلیل سلسله مراتبی پوشش داده ها [3] (DEAHP) ” نام گرفت. بنابراین، DEAHP پیشنهاد شده از سوی راماناتان (16) در این مقاله به عنوان جایگزینی برای روش های سنتی مشتق وزنی در AHP استفاده شده است.
این مقاله به شرح زیر است: بخش 2 جزئیات تکنیک های استفاده شده مانند AHP، DEA و DEAHP را بررسی می کند. نمایش تجربی این مسئله که برای توجیه عملی بودن روش انتخاب می شود، در بخش 3 ارائه شده است. در بخش 4، ما تجزیه و تحلیلی را انجام می دهیم و نتایج را با استفاده از روش DEAHP پیشنهادی ارائه می کنیم. سرانجام، در بخش 5، نتیجه گیری می کنیم.
[2] decision-making unit
[3] Data Envelopment Analytic Hierarchy Process