رهبران تجاری جهان، به طور فزاینده ای اخلاق را به عنوان پایه ای برای موفقیت اجتماعی و اقتصادی مطرح می کنند. به عنوان مثال، پل پلمن، مدیر اجرایی Unilever، اخیرا بر ضرورت قرار دادن انگیزه های زیست محیطی و اجتماعی در راه های کسب و کار برای تبدیل سرمایه داری به نیروی خوبی، تاکید کرده است (Scott, 2013). با این حال، نظرسنجی از متخصصان کسب و کار، عدم علاقه آنها به اخلاق در مورد فعالیت های روزمره کسب و کار و روابط کاری را نشان می دهد (Ross, 2013)، و کارکنان اذعان می کنند که آنها همچنان شاهد نرخ بالای رفتارهای غیر اخلاقی در کار هستند (Institute of Business Ethics, 2012). به این ترتیب، حتی زمانی که سیاست های اخلاقی قوی در سازمان پیاده سازی می شود، هنوز به نظر می رسد که کارکنان تصمیمات غیر اخلاقی می گیرند که در داخل یا خارج از محل کار انجام می شوند (Pater & Van Gils, 2003). بنابراین، سازمان ها هنوز باید بدانند که چگونه و چرا کارکنان رفتارهای غیر اخلاقی از خود بروز می دهند، با این شناخت که این نوع رفتارها به سلامت کارکنان، روابط بین فردی (Dahling, Kugumcu & Librizzi, 2012)، رضایت مشتری (Roman, 2003) و شهرت شرکت صدمه وارد می کند (Cravens, Goad-Oliver & Ramamoorti, 2003).
اغلب تحقیقات تصمیم گیری اخلاقی بر متغیرهای شخصی به عنوان پیشینه متمرکز می شود (Craft, 2013)، که به علت توانایی قوی آنها برای تعیین استانداردهای اخلاقی افراد، آگاهی از ادراکات آنها از مشکلات اخلاقی و تعیین جهت گیری اخلاقی آنهاست (Rayburn & Rayburn, 1996). در اصطلاح روانشناسی، این عوامل باعث “نظم و انطباق در رفتار افراد … در سراسر زمینه ها، در طی زمان و بین حوزه ها” می شود (Snyder, 1983، page. 497). به این ترتیب، تعجب آور نیست که تحقیقات تجربی عمدتا بر تحلیل تاثیر این ویژگی های شخصی بر چهار مراحل فرایند تصمیم گیری اخلاقی Rest 1986 متمرکز شده اند: آگاهی، قضاوت، قصد و رفتار (Kish-Gephart, Harrison, & Trevino, 2010; O’Fallon & Butterfield, 2005). علی رغم مطالعات انجام شده در مورد مبانی رایج این متغیرهای شخصیتی (مثلا در مورد علاقه شخصی (Kish-Gephart et al., 2010))، مطالعات اندکی بررسی می کنند که آیا ارتباطات قبل از تاثیر آنها بر تصمیم گیری اخلاقی بوجود می آیند. کیش گفارت و همکاران (2010) ارتباطات متعادلی از برخی از ویژگی های شخصی (به عنوان مثال، موضع خارجی کنترل، اعتقاد نسبیت گرایانه) با ماکیاولیسم (در ادامه، ماک) را مستند سازی کرد. اما ما هنوز ارتباط موضع خارجی کنترل (LOC) یا باورهای نسبیتی با ماک را درک نمی کنیم. در این تحقیق جالب اما ناشناخته، یافته ها می تواند به مدیران کمک کند تا بتوانند بطور موثرتری روابط و رفتارهای اخلاقی در محل کار را اداره کنند. به طور خاص، ماک توجه زیادی را به عنوان تعیین کننده تصمیم گیری اخلاقی، دریافت کرده است (Liu, 2008)، که به علت تاثیر منفی قوی که اغلب در تحقیقات رفتار سازمانی مشاهده شده، می باشد (Craft, 2013; Dahling et al., 2012; Grover & Enz, 2005; O’Fallon & Butterfield, 2005). این مشخصات مضر مانند دستکاری، رفتار غلط، تاکتیک های دروغین وجدایی سرد را نمایان می کند (به عنوان مثال، Liu, 2008)، اما اطلاعات کمی در مورد ارتباط آن با سایر ویژگیهای شخصیتی وجود دارد، هرچند شناسایی آنها می تواند به مدیران کمک کند تا حضور و اثرات بالقوه آن در محل کار را درک کنند. زیرا ماک یک متغیر شخصی است که باعث می شود اقدامات خاص، مستقیم و خودخواهانه صورت گیرد (Grover & Enz, 2005; Kish-Gephart et al., 2010)، ما فرض می کنیم که ویژگی های جمعیت شناسی دیگر (یعنی سطح آموزش؛ Christie & Geis, 1970) یا ویژگی های شخصی عمومی ممکن است بر حضور آن تاثیر بگذارد. برای مثال، لیو 2008 پیشنهاد نمود که یک فرد منعطف تر و ناپایدارتر، از نظر ارزش ها برای پیروی و اشتیاق برای زندگی کاری، بیشتر احتمال دارد که گرایشات ماکیاولی نشان دهد. بنابراین، این احتمال را فراهم می کند که دیگر متغیرهای شخصی مرتبط بر این متغیر روانشناختی تاثیرگذار باشند.
دو متغیر بحرانی و مرتبط با متغیرهای شخصیتی که ممکن است به ماک مربوط شوند، LOC خارجی و باورهای نسبی گرایی هستند، که همچنین می تواند منجر به تصمیم گیری غیر اخلاقی شود (Kish-Gephart et al.,2010). از آنجا که هر دو این عناصر شخصیتی می توانند مردم را به یک رویکرد شبیه به کمیلیین (آفتاب پرست) برساند، که در هر زمان داده شده، آنها ارزش هایی را که در فضای فرهنگی و اجتماعی درک می شوند، می پذیرند (به عنوان مثال، Casali, 2008; Hample & Dallinger,1987; Johnson,1990)؛ حضور آنها باید مردم را به تصمیم گیری برای دستیابی به منافع خود هدایت کند. افرادی که از یک رویکرد شبیه به کمیلیین استفاده می کنند ممکن است فاقد ارزش های اخلاقی شدید باشند (Casali, 2008) و بیشتر در راستای اصول اخلاقی متنی رفتار کنند، که باعث بروز ذهنیت خود خواهانه می شود (Oh,Charlier, Mount, & Berry, 2014). در یک وضعیت اجتماعی، چنین بازیگرانی به احتمال زیاد می پرسند: “چه کسی این وضعیت را می خواهد و من چگونه می توانم آن شخص باشم؟” به جای اینکه “من کی هستم و چگونه می توانم در این وضعیت باشم؟” (Kilduff& Day,1994, p.1048، استخراج شده از اسنایدر، 1979)، و آنها برای یافتن اهدافشان به دنبال قانع کننده ترین پاسخ هستند. به همین ترتیب، از آنجا که استفاده از چنین رویکردهایی ممکن است مردم را به تصمیم گیری های خودخواهانه هدایت کند و از طریق ماک، بر نیات کار اخلاقی تاثیر منفی بگذارد، ما معتقدیم که ما می توانیم به طور موثر یافته های اخیر را تشریح کنیم که ماک به شدت و بطور مثبت با این شخصیت های ناشی از کمیلیین همبستگی دارد (به عنوان مثال، LOC خارجی، اعتقادات نسبی گرایانه؛Kish-Gephart et al.,2010).
گرچه هر دو LOC خارجی و اعتقادات نسبی گرایانه به نظر می رسد که بطور منفی با تصمیم گیری اخلاقی مرتبط است (Kish-Gephart et al.,2010)، شواهد موجود تا حدودی ترکیب شده اند (برای مثال، Forte, 2004; Marta, Singhapakdi & Kraft, 2008)، وجود احتمالی مکانیسم های اصولی پیشنهاد می شود (به عنوان مثال، منافع شخصی) که از طریق آن هر دو شخصیت بطور منفی بر تصمیم گیری اخلاقی تاثیر می گذارد (Kish-Gephart et al., 2010). از آنجا که LOC خارجی و اعتقادات نسبیت گرایانه ممکن است دارندگان را تحریک کند تا یک رویکرد شبیه به کمیلیین را اتخاذ کنند (مثلا Casali, 2008; Hample & Dallinger, 1987; Johnson, 1990)، احتمال بیشتری وجود دارد که آنها درگیر رفتارهای خودخواهانه شوند و نسبت به عواقب ناشی از اقداماتشان بر دیگران بی توجه باشند. چنین رفتارهایی به طور دقیق با توصیف افراد ماکیاولی پدیدار می شود که با استفاده آنها از رویکردهای مشابه با کمیلیین (Bolino & Turnley, 2003; Snyder, 1974) و دستکاری های موقعیتی برای تامین منافع شخصی با هزینه ی دیگران شناخته می شود (Dahling et al., 2012; O’Boyle, Forsyth, Banks, & McDaniel, 2012). این تصور که ماک، یک ویژگی شخصیتی غافلگیرکننده (Grover & Enz, 2005)، می تواند مکانیسمی باشد که شخصیت های ناشی از کمیلیین را به طور منفی به تصمیم گیری اخلاقی کارکنان مربوط کند، امکان پذیر به نظر می رسد (مثلا Bass, Barnett, & Brown, 1999). با این مطالعه، ما به دنبال بررسی دقیق تر این احتمال با بررسی نیت کار اخلاقی کارکنان هستیم، که گام آخر را در روند تصمیم گیری کلی تشکیل می دهد (یعنی آگاهی، قضاوت، قصد، رفتار، Rest, 1986) و همچنین یک پروکسی قابل قبول برای رفتار اخلاقی ارائه می دهد (برای مثال؛ Azjen & Fishbein, 1980; Elango, Paul, Kundu, & Paudel, 2010; Kish- Gephart et al., 2010).
در تحقیقات اخلاق کسب و کار، نیت اخلاقی بعد از بازشناسی موقعیت هایی با پیامدهای اخلاقی (آگاهی) و پس از تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی از نظر اخلاقی صحیح است (قضاوت) اتفاق می افتد، تا یک پیشینه علمی تخیلی از اقدامات آینده و حس هدف یا معنی در مورد آنچه باید انجام شود، فراهم گردد (Bright, Alzola, Stansbury, & Stavros, 2011). از آنجا که قصد اخلاقی بلافاصله پیش از انجام برخی اقدامات مطابق با آن قصد (رفتار) است (Jones,1991; Rest,1986; Trevino,1986)، ما اهداف اخلاقی را به عنوان رفتارهای پیش بینی شده در کار تعریف می کنیم که می تواند منجر به رشد و شکوفایی انسان شود (Guillen, Ferrero, & Hoffman,
2015)، مطابق با اصول اخلاقی جهانی که یک عمل آینده را به عنوان خوب، درست، منصفانه، صادقانه، عادلانه (Goldman, 1993)، قابل ستایش، با فضیلت (Beauchamp,1982) قضاوت می کند، و این کمک می کند تا از نظر اخلاقی توسط جامعه بزرگتر قابل قبول باشد (Jones, 1991). بنابراین، در این مقاله، تاثیر مستقیم منفی LOC خارجی و باورهای نسبیتی را بر نیات کار اخلاقی کارکنان و یا آنچه که کارکنان قصد انجام آن را (رفتار پیش بینی شده) در حین مواجهه با معضلات اخلاقی در تعاملات اجتماعی در کار دارند، بررسی می کنیم. سپس، نقش میانجیگری ماک در این روابط را مورد بررسی قرار می دهیم، حرکت در مسیری که LOC خارجی و اعتقادات نسبیت گرایانه می تواند به نیت کار اخلاقی آسیب برسانند.
بررسی این روابط واسطه نیز مهم است، زیرا ماک چند اقدام غیر اخلاقی را زیر پا می گذارد (به عنوان مثال، تجاوز کلامی و غیر کلامی، فریب، ارتباطات دستکاری شده، تاکتیک های بهره وری، Beu, Buckley, & Harvey, 2003)، همه اینها می توانند به سلامت محل کار آسیب برسانند (Dahling et al., 2012). از آنجا که ماک یک جهت گیری شخصی است که در شرایط خاص، دستکاری بین فردی تعریف شده است (Allsopp, Aysenck, & Eysenck,1991, Christie & Geis, 1970)، برای ارزیابی دشوار است. ارزیابی ها اغلب از تعصبات مطلوبیت اجتماعی رنج می برند (Corral & Calvete, 2000). با این وجود، با فهم واضحتری از ارتباط آن با سایر ویژگی های شخصی، مدیران ممکن است قادر به شناسایی گرایش های ماکیاولی در نامزد شغلی و کارکنان فعلی باشند، و سپس راهبردهای مناسبی برای رسیدگی به رفتارهای اخلاقی و مسائل رفاهی در محل کار برنامه ریزی نمایند.
در نهایت، به این دلیل که مطالعات قبلی بر تاثیر مستقیم متغیرهای روانشناختی بر تصمیم گیری اخلاقی متمرکز شده اند (Beu et al., 2003; Kish-Gephart et al., 2010)، این مطالعه به کمک توضیح روابط بین این متغیرها و اثرات آن بر نیات کار اخلاقی انجام شده است. در پاسخ به کیش گفارت و همکاران (2010)، برای شناسایی ریشه های کلیدی رفتار غیر اخلاقی در کار، ما به لحاظ نظری، مکانیزم های روان شناختی را که ممکن است اثرات منفی LOC خارجی، اعتقاد نسبی گرا و ماک را بر نیات کار اخلاقی تحت تاثیر قرار دهد، مورد بررسی قرار می دهیم. مطابق با پیشنهادات آنها، ما استدلال می کنیم که انگیزه های ناخودآگاه افراد خودخواه نقش مهمی ایفا می کنند و با رویکردی مثل کمیلیین (آفتاب پرست) بیشتر حساس به نظر می رسند.