مشارکت در توسعه محصول جدید (NPD) یکی از سبکهای نوآوری جذاب و مهیج برای بسیاری از شرکتها به شمار میآید. مشارکت توسعهای محصول جدید «بهعنوان یک رابطه تبادل بین سازمانی بین دو شرکت درگیر در مفهوم و ادراک، آزمون، تولیدات و بازاریابی یک کالای جدید» تعریفشده است. مشارکت توسعهای محصول جدید سودمندیهای بالقوه متعددی را از قبیل بهکارگیری فرصتهای بازار برای شرکتهایی که با فقدان مهارتهای ضروری و کارشناسان خبره و فنی، کاهش هزینههای توسعهای و زمان ورود به بازار برای شرکتها به ارمغان میآورد(Littler et al., 1995)، و درنهایت منجر به ایجاد دانش و نوآوری میگردد(Lawson et al., 2009). بههرحال، چنین مشارکتهایی نیازمند هزینههای هماهنگی نظاممندی میباشد وقتیکه شرکتهای تعاونی با خطر سواری رایگان،فرصت گرایی و یا اختلاسهای بالقوه دانش فنی و مهارتهای فنی استراتژیکی روبرو میباشند(Littler et al., 1995; Bstieler, 2006). ایجاد و انتقال دانش منجر به سطح بالایی از عدم اطمینان و قطعیت و تبادلات خطرناک نسبت به دیگرگونههای روابط سازمانی از قبیل روابط کانالی بین خریدار، عرضهکننده و اعطای حق امتیاز و توافقات با منبع خارجی میگردد. در مشارکتهای توسعه محصول جدید، یک انتقال کامل از دانش فنی و مهارتهای اصلی بین شرکا به چشم میخورد(Dutta and Weiss, 1997).علاوهبراین ماهیت منحصربهفرد، تبادل اطلاعات در میان مشارکتکنندگان دربرگیرنده استراتژیهای و فنونی ویژهای ضروری یادگیری حین عمل(آمورش حین عمل) بوده که ممکن است رقابتپذیری شرکت را به چالش بکشد(Bstieler, 2006). چگونه اثربخشی اقسام و نمونههای حاکمیت روابط یکی از دغدغههای اصلی برای شرکتهای نوآوری به شمار میآیند.
بهطورکلی، شرکتها دارای دو نوع مکانیسم حاکمیت کلی میباشند. اولین مکانیسم در بخش حفظ و نگهداری قراردادی(حاکمیت قراردادی) کاربرد دارد. دومین مکانیسم به همکاری و مشارکت نزدیک با شرکای تعاونی اشاره دارد(حاکمیت رابطهای). درحالیکه ارتباط این دو بعد بهطور گستردهای پذیرفتهشده است(e.g., Poppo and Zenger, 2002; Ferguson et al., 2005)، دو سوال پژوهشی مهم در راستای اجرای اثربخش آنها مطرح میگردد. نخست، آیا این دو مکانیسم بهعنوان مکمل یکدیگر عمل میکنند یا جایگزین؟ ثانیاً، اهمیت نسبی آنها در ارتقای نتایج مثبت چیست؟ سومین سؤال مرتبط مربوط به نقش تبادل تاریخچه بین شرکتهای مشارکتکننده میباشد وقتیکه در مشارکتهای توسعه محصول جدید درگیر شدهاند(Rindfleisch and Moorman, 2001) چگونه قدرت و پتانسیل بالقوه کسبوکارهای اولیه در ارتباط با بهکارگیری این دو مکانیسم حاکمیت میباشد؟ این سه سؤال در حوزه تجارت بین دو سازمان ماورای روابط کلی بین خریدار و عرضه کنند در بیرون از جهان غرب از اهمیت خاصی برخوردار هستند.
در نقطه مقابل حاکمیت روابط بین شرکتی در زنجیرههای تأمین و کانالهای توزیع، پژوهشهای پیشین کمتر توجهی را به چگونگی بهکارگیری مکانیسمهای حاکمیت برای تسهیل فرایندهای کسب دانش و رضایتمندی در توسعه مشارکتی محصول جدید معطوف کردهاند (Rindfleisch and Moorman, 2001; Lawson et al., 2009). با توجه به عدم قطعیت بالقوه و خطراتی که از چنین مشارکتهایی مشتق میشوند، چگونه میتواند از این مکانیسمهای حاکمیت برای توجه پژوهشی بیشتر به گونه شایسته و مطلوبی بهره برد. پژوهشهای گسترده روی حاکمیت مشارکتهای توسعه محصول جدید بر اساس پژوهشهای صورت گرفته در کشورهای غربی از جمله حوزههای مهم به شمار میآیند و اهمیت هر دوی حاکمیت قراردادی و رابطهای در دستیابی به نتایج مثبت تایید میکند(Mayer and Argyres, 2004; Ryall and Sampson, 2009; Lawson Et al., 2009). این پژوهشها پیشنهاد میکنند که حاکمیت رابطهای و قراردادی در مشارکتهای توسعه محصول جدید بهگونهای مکمل یکدیگر میباشند؛ زیرا آنها میتوانند بهمنظور کاهش هزینههای معاملات بازرگانی با یکدیگر به گونهی اثربخش ادغام و ترکیب شوند (Mayer and Argyres, 2004)، و یا محدود شدن فرصتطلبیها میگردد (Faems et al., 2008). تاریخچه تبادلات بین شرکای تشریکمساعی کماکان بهعنوان یکی از پیامدهای مکانیسمهای حاکمیت در نظر گرفته میشود. تمرکز اصلی پژوهشهای غربی روی نیاز به کنترل خطرات و پیامدهای مشارکت در حضور داراییهای ارزشمند و عدم اطمینان در مشارکتهای توسعه محصول جدید تمرکز یافته است (Mayer and Argyres, 2004; Faems et al., 2008).
ازآنجاییکه این پژوهش نگرش مهمی را در راستای اثرات الحاقی مکانیسمهای حاکمیت در کشورهای صنعتی غربی به ارمغان میآورد، اثربخشی حاکمیت مشارکتهای توسعه محصول جدید در مناطق دیگر کمتر موردتوجه قرارگرفته است (Cetindamar et al., 2009). افزایش چشمگیر در هزینههای مرتبط با فعالیتهای پژوهش و توسعه(R&D) در سالهای اخیر از سوی آسیای شرقی (OECD, 2013) و شرکتهایی در این منطقه بهطور گستردهای از مشارکتهای توسعه محصول جدید صورت گرفته است (Lin et al., 2009; Chenet al., 2011; Kang and Park, 2012). درنتیجه، بهکارگیری درست مکانیسمهای حاکمیت در مشارکتهای توسعه محصول جدید آسیای شرقی ازجمله حوزهها و دغدغههای مهم میباشد. بههرحال،پژوهشهای اندکی روی اثرات الحاقی و تعاونی این اقسام حاکمیت در توسعه محصول جدید مشارکتی در آسیا شرقی (Gu et al., 2008)، و چگونه این مکانیسمها بهطور مشارکتی با یکدیگر در این حوزهها در تعامل هستند، انجامشده است. دلیلی برای باور این مهم وجود دارد که حاکمیت مشارکتهای توسعه محصول جدید در آسیای شرقی از سوی اصول و قوانین مختلفی از کشورهای غربی هدایت میشود؛ زیرا مشارکتهای بین شرکتی روی روابط ابتدایی ایجادشده بهجایی کاهش هزینههای تبادلات متمرکز میباشد(Chen, 2001; Chen and Miller, 2011; Gupta, 2011). این موضوع بهنوبهخود پیشنهاد میکند که دیدگاههای نظری مختلف باید در مشارکتهای توسعهای محصول جدید در این منطقه در نظر گرفته شود. بنابراین، ما به معرفی دیدگاهی میپردازیم که بیشتر بازتاب در حوزه فرهنگی و تفکرات سنتی دارد و در چنین رسالتی به بررسی حاکمیت مشارکتهای توسعه محصول جدید از طریق دیدگاههای رابطهای میپردازیم. درحالیکه Dyer و Singh (1998) دیدگاه رابطهای را بهعنوان حوزه وسیع و گسترده برای ارتقای مزایای رقابتی شرکت از طریق سرمایهگذاری در روابط بین سازمانی تعریف کرده است، Chen و Miller (2011) یک دیدگاه دقیق و ظریفی در روابط ایجادشده در حوزه فرهنگی و تفکران سنتی رایج در آسیای شرقی را مطرح میکند. بافت پیچیده و سلسله مراتبی مقررات و تعهدات فردی و تجاری ممکن است بر چگونگی ارزیابی مدیران از مرزهای سازمانی برای مشارکت در کشورهای چینی و دیگر کشورها با جهتگیریهای فرهنگی مشابه(Gu et al., 2008) از جمله کره شمالی (بعد از کره) تأثیر بگذارد. بههرحال، پیدایش مقررات و تقویت آنها ممکن است اهمیت کارکردهای درونی اجتماعی را کاهش داده و ضعیف کند(Peng, 2003). در نتیجه، تقویت درک شخصی خویش از کارکردها و تقابل بین حاکمیت رابطهای و قراردادی که بهنوبهخود تسهیلکننده مشارکتهای توسعه محصول جدید در این منطقه میباشند، از اهمیت بالایی برخوردار است. یک عدم رغبت و بیمیلی نهادینهشده فرهنگی از سوی احزاب بیرونی ائتلاف وجود دارد که منجر به چالشهای مهم برای مشارکتهای بین سازمانی میگردد(Huff and Kelley, 2003). پویایی محیط اقتصادی در آسیای شرقی منجر به تقویت نااطمینانی و عدم قطعیت در راستای حاکمیت اثربخش میگردد(Hitt et al., 2003). در این پژوهش، ما به مطالعه ادبیات و مبانی نظری مرتبط با مشارکت توسعه تحقیق توسعه از طریق ارائه و معرفی دیدگاههای جدید در ارتباط با حاکمیت اینگونه مشارکتها (دیدگاه رابطهای) و همچنین از طریق بررسی نتایج شکلهای ترکیبی حاکمیت در کره که بهعنوان یک دیدگاه کشور آسیای شرقی پرداختهایم (Li, 2002). بهویژه، ما در این پژوهش به بررسی چگونگی قدرت و پتانسیل پژوهشها پیشین موجود در بین شرکای تشریکمساعی که تاثیرگذار روی مکانیسمهای حاکمیت رابطهای و قراردادی میباشند میپردازیم و نقش و ماهیت نسبی مکانیسمهای رابطهای و قراردادی برای کسب دانش و رضایتمندی مشارکتی را برجسته کرده و اثرات مکملی و جانشینی حاکمیتهای رابطهای و قراردادی را توضیح میدهیم.
نتایج این پژوهش حاکی از آن است که کسبوکار اولیه نقش بسیار مهمی را در تعیین حاکمیت و نتایج مشارکتهای توسعه محصول جدید در آسیای شرقی بازی میکند. علاوهبراین، حاکمیت رابطهای نتایج مثبت را نسبت به حاکمیت قراردادی تسهیل میبخشد درحالیکه اثربخشی حاکمیت قراردادی و رابطهای در ارتقای رضایت همگانی، تنزل ایجاد میکند وقتیکه بهطور همزمان بر روی هردو مکانیسم تأکید گردد. این نتایج در مغایرت با نتایج بهدستآمده در حوزه غربی است که بیانگر اثرات مکملی این مکانیسمهای حاکمیت است. حاکمیت مشارکتهای توسعه محصول جدید در آسیا شرقی مشاهدهشده است که متفاوت از حوزه غربی عمل میکند. در نتیجه، پژوهشهای آتی حاکمیت مشارکتی باید در ارتباط با حوزه فرهنگی و سنتهای منطقهای نگرشها انجام گردد.