بدیهی است که فرایند برنامه ریزی در طول زمان تغییر می یابد تا ماهیت مشکلات مرتبط با ساختار شهر را که سریعا در حال تغییر است مورد رسیدگی قرار دهد. تغییرات عمده به صورت جهانی در دوران پس از جنگ جهانی دوم مشاهده شده است که به دنبال بازسازی فیزیکی و اجتماعی گسترده ای بویژه در غرب اروپا بوده است (Khan و Swepan 2013). در عمل، قوانین برنامه ریزی شهر بریتانیا به مدل مهمی برای کنترل رشد شهری و برنامه ریزی شهری مدرن تبدیل شده است (Dear, 1986).
در طول این زمان،طرح برنامه ریزی یا رویکرد برنامه جامع معرفی شد که اساسا بر مبنای برنامه ریزی منطقی معرفی شد (پیش بینی، تحلیل و تخصیص کاربری اراضی)، که منجر به توسعه ی طولانی مدت برنامه های طرح فیزیکی شده است (Rakodi, 2001). پس از این روند سنت های برنامه ریزی فیزیکی، کشورهای در حال توسعه نیز توسط ایده ی مدرن شدن تحت تاثیر قرار گرفتند. بنابراین شیوه های برنامه ریزی شهری در بنگلادش در طول 1960 تا حد زیادی با این نوع شیوه های برنامه ریزی فیزیکی که توسط برنامه ریزان بریتانیایی معرفی شد تحت تاثیر قرار گرفت. طرح جامع سال 1960 از Dhaka و Khulna بازتابی از چنین سنت برنامه ریزی فیزیکی است. بنابراین، می توان مشاهده کرد که رویکرد برنامه جامع به همراه قانون برنامه ریزی به جنوب آسیا منتقل شد و کنترل توسعه مقررات از سیستم بریتانیایی اقتباس یافت (Khan و Swapan 2013).
با این وجود، این رویکرد برنامه ریزی فیزیکی توسط فرایند شهر سازی سریع و محدودیت های منابع در کشورهای در حال توسعه به چالش کشیده شد (Rakodi, 2001). در این زمینه، طرح جامع 1960 برای شهرهای Dhaka و Khulna نتوانست هدف نهایی را به دست آورد و مجبور شد رویکرد جدیدی برای برنامه ریزی بیابد. سنت های برنامه ریزی جهانی نیز در همان زمان در حال تغییر بود. اصرار برنامه ریزی مشارکتی از طریق برنامه ریزی افزایشی توسط Lindblom (1959) و برنامه ریزی حمایتی توسط Davidoff (1965) تغییر عمده در اصل برنامه ریزی جهانی بوده است.
این تغییر منجر به اختلاط رویکردهای برنامه ریزی کاربردی در شیوه های برنامه ریزی جهانی شد. حتی در بنگلادش، تغییری در رویکرد برنامه ریزی به همراه جایگزینی رویکرد برنامه ریزی جامع توسط رویکرد برنامه ریزی راهبردی وجود داشته است. برای مبارزه با سختی رویکرد برنامه ریزی جامع و معرفی چارچوبی بازتر و سیاست مشارکتی، برنامه ریزی راهبردی در سال 1980 در بنگلادش معرفی شد. در این زمینه فرایند برنامه ریزی راهبردی در آماده سازی طرح برای طرح جامع شهر Khulna در سال 2001 معرفی شد.
هرچند برنامه ذاتا راهبردی است اما تا چه اندازه در عمل راهبردی است، سوال اساسی است و پایداری شهری نگرانی مهمی در این فرایند است. بر همین اساس، این مقاله بحث می کند که مشارکت، بهره برداری پایدار منابع و برابری می تواند برای ارتقا برنامه ریزی راهبردی ابزاری باشد تا پایداری شهری را تضمین بخشد.
در این مقاله، مورد شهر Khulna در بنگلادش از طریق مفهوم اساسی برنامه ریزی راهبردی که در بالا توصیف شد تحلیل خواهد شد تا دریابد که آیا راهبردی است یا نه. بعلاوه، موضوع تحلیل می شود تا توجیه کند که چگونه مسائل پایداری شهری از طریق سیاست های متفاوت جهت ارتقا برنامه ریزی راهبردی مورد بررسی قرار گرفت.