تنها هشت سال، از مشخص شدن ناحیه ی آسیای میانه به عنوان “مرداب تحقیقاتی سیستم جهانی کمونیست از بین رفته به طور گسترده ای نادیده گرفته شده” میگذرد.
از آن زمان به بعد موقعیت عوض شد و چندین پیشرفت در این منطقه در دستاوردهای ژئوپلیتیک جدید راهنمایی شد،که رقابت های بین المللی را برای تسلط در جماهیر شوروی بیشتر منعکس کرد. صادرات نفت قزاقستان و پایگاه های نظامی قرقیز ماناز در بین اختلافات بین المللی بودند که در دیدگاه “بازی بزرگ” آسیای مرکزی در آثار جهانی منعکس شده است.
آیا سیاست جغرافیایی (ژئوپلتیک) می تواند دستاورد اصلی برای ساخت پیشرفت های پیچیده در این ناحیه باشد؟
یا آیا این مورد زمانی است که لنزهای متدولوژیکی خاص که از طریق آن فرد می تواند دنیا را بررسی کند تولیدی-معکوس می شوند؟