در قرنی که گذشت شاهد دگرگونیهای ریشهای متعددی در تصویر پیشین از هنر و فرصتهای زیبایی شناسانهای که در سه فصل اول مورد بحث قرار دادیم، بودهایم. سنتهای فلسفی، زیبایی شناسانه و هنریای که در قرون هجدهم و نوزدهم به نقطه اوج خود رسیده بودند، تا چه حدی هنوز هم هنرمندان متعلق به قرن بیست و یکم را تحت تاثیر قرار میدهند؟ این یک پرسش پیچیده است که پاسخ دادن به آن با توجه به این واقعیت که ما در واقع در همین دوره مورد بحث زندگی میکنیم، دشوارتر نیز شده است. ما فاقد درک لازم جهت قضاوت در مورد تاثیرات مرحله فعلی هنر بر پیشرفتهایی که در آینده [در حوزه هنر] اتفاق خواهند افتاد، هستیم. تحلیل عالم هنر امروزی ضرورتاً امری آزمایشی [تجربی] است، چرا که هیچکس نمیتواند از چشم انداز آینده پیشبینی کند که زمان حال به چه شکلی در خواهد آمد.
ما در مفاهیم فلسفی معاصر در مورد هنر و هنرمند، همان نوع مقولات مستثنی کنندهای را که حین پیشرفت سنت هنر ـ زیبا شیوع پیدا کرده بودند، نمییابیم. (منظور ما این نیست که معیارهای مربوط به سنجش و گزینش در عالم هنر امروزی، تمام ساختارهای تحریف شده ارزشیای را که کمالات زنان در گذشته را از حوزه هنر بیرون میرانند، از بین بردهاند. این مساله، موضوع مطالعه درک نقادانه هنر است، امری که در اینجا به آن نپرداختهایم.) زنان ـ متعلق به قومیتهای گوناگون و پیش زمینههای ریشهای و ملی مختلف ـ حضور گستردهای در حوزه هنر پسامدرن و فمینیستی داشتهاند و در زمره بدعتگذاران پیشتاز در صحنه هنر معاصر به شمار میآیند. حضور ایشان بر اهمیت این واقعیت که خود مفهوم هنر هنوز هم مورد موشکافی است و زنان هنرمند در قالب شخصیتشان، تجسم چالشی علیه سنت هنر ـ زیبا هستند، میافزاید. این مسئله را میتوان به وضوح در هنر اجرایی و نیز در گسترش هنر تا احاطه آن بر رسانههای غیر سنتی مشاهده کرد.
در میان تمام این تغییرات، آیا مفاهیم مربوط به هنر و هنرمند نیز به طور مطلق تغییر کردهاند، چنانکه جنسیت مذکر ضمنیشان ناپدید شده باشد؟ با رعایت دقت لازم نسبت به پیشبینیهای احتیاطیای که در بالا بیان شد، گمان میکنم که موضوع از این قرار نباشد [یعنی جنسیت مذکر مفاهیم مربوط به هنر و هنرمند از بین نرفته است]. قابل توجهترین دلیل برای این حکم این است که سنت هنوز هم به عنوان نقطه بازسازی مورد ارجاع هنرمندان فمینیستی و پسا مدرنی که به طور مداوم به گذشته مراجعه میکنند باقی مانده است، چه این مراجعه کنایهآمیز باشد، چه تمسخرآمیز یا که مبارزه جویانه. سنت به نحو اجتناب ناپذیری چارچوب آثار شمایل شکنترین هنرمندان را نیز تنظیم میکند، چرا که فقط خداست که Ex Nihilo[1] خلق میکند. لذا جنبشهای هنری انقلابی [و ناگهانی] به میراث مطرودی که قسمت اعظم قدرت خود را برای مبارزه با آن حفظ کرده بودند، مقید باقی میمانند. برای آگاهی از آنچه که از تصادم نوآوری با سنت ناشی خواهد شد و تاریخ فرهنگی را به پیش خواهد راند زمان زیادی لازم داریم.
[1]– Ex Nihilo: از هیچ