در سخن گفتن، بازیابی واژگانی[1] به عنوان یک فرایند رقابتی[2] عمل میکند و این امر با تعیین میزان تاثیری که بافت معنایی[3] در نامیدن تصویر و واژه بر جای میگذارد، محقق میشود.
در تستها و آزمونهای انجام شده در این زمینه، مشخص شده، زمانیکه طبقات معنایی آیتمها مشابه هستند، مدت زمان نامیدن تصویر به مراتب طولانیتر از زمانی است که مضمون آیتمها از طبقات مختلف هستند[4]. در حالی که اگر این آیتمها در بافت معنایی نامیده شوند، نتایج معکوسی حاصل میگردد. یعنی در بافتی که آیتمها از طبقات مشابه هستند، نامگذاری این آیتمها در مدت زمان کوتاه تری صورت میگیرد.
بطور کلی این یافتهها، مهر تاییدی بر این ادعا هستند که در فرآیند سخن گفتن، تاثیر مداخلهای بافت معنایی، رقابتی را در فرایند بازیابی ورودی های واژگانی نشان میدهد[5].
روانشناسان در پرداختن به سازمان بندی حافظه واژگانی[6]، اغلب به سازمان بندی اسامی موجود در ذهنشان تمایل بیشتری نشان میدهند[7].
اساساً حوزه اسم- شیء به مطالعات حافظه واژگانی مرتبط است و صرفاً بخش دانش واژگانی را بازنمایی میکند، به عبارت دیگر، با هدف بررسی سازمان بندی معنایی، به توسعه تئوریها و ابزارهایی میپردازد که باید به مواردی[8] فراتر از کلمات تعمیم داده شوند.
شباهت معنایی موجود در میان کلمات، بر بسیاری از تکالیف درگیر کننده تولید گفتار تاثیر میگذارد. به عنوان مثال هنگامی که کلمهای مخدوش کننده و به لحاظ معنایی مرتبط وجود دارد، گویندگان در نامیدن تصویر نسبت به زمانیکه کلمه موجود فاقد ارتباط است و کلمه نامرتبط، کندتر عمل میکنند[9] (به عبارت دیگر مدت زمان نامیدن طولانیتر میشود).
زمانی که گویندگان تصاویر را در یک بافت معنایی مشابه مینامند، تاثیرات مداخلهای این تشابهات نسبت به زمانی که عمل نامیدن در بافت معنایی متفاوت و مجزای صورت میگیرد، افزایش مییابد[10].
بطور کلی در این زمینه اتفاق نظر وجود دارد که این تاثیرات، به ویژگیهای فرایند بازیابی واژگانی اشاره دارند و البته این بازیابی واژگانی به لحاظ ادراکی هدایت شده میباشد. [11] در طول فرآیند بازیابی، بازنمائی واژگانی معنایی کلمه هدف به همراه دیگر بازنمایی مرتبط معنایی فعال میگردد. تداخل تصویر- کلمه و تاثیرات بافت معنایی به تقابل میان این بازنمایی های متفاوت اشاره دارد[12].
در حیطه بازیابی واژگانی، دو تئوری در رابطه با کارکردهای نیمکرههای مغزی مطرح میگردد. مطابق با تئوری اول یا تئوری فعال سازی، مسئله این گونه مطرح میگردد که در حین بازیابی واژگانی، دیگر معانی فرعی یک کلمه نیز بازنمایی میگردد ولی براساس تئوری دوم یا تئوری مهار این معانی به مرحله بازنمایی و کدگذاری واجی نرسیده و از تولید معانی فرعی جلوگیری بعمل میآید و فرد فقط معنی اصلی کلمه هدف را بیان میدارد[13].
در اینجا این سوال مطرح میگردد که چطور پیچیدهترین زمینهها، نامیدن اشیاء و افعال میباشند؟ جواب این سوال را بطور خلاصه میتوان اینگونه عنوان کرد که بدلیل دشوار بودن شناسایی حوزههایی مفهومی اولیه در این زمینهها، نامیدن آنها نیز مشکل میباشد.
شعاری از تئوریهای متفاوت بازنمایی معنایی، تاثیرات مجزا و متفاوت معنایی را پیشبینی میکنند.
[1]. Lexical retrieval
[2]. Competitive Preccess
[3]. Semantic Context
[4]. Steward & Kroll
[5]. Markus F. Damian, Gabriella & Willem J.M. Levelt
[6] . Lexical Memory اثرات بافت معنایی در نامیدن تصاویر
[7]. Fellbaum & Miller
[8]. Things
[9]. Colaser & Dungelhoff (1984)
[10]. Damain & Viglioxxo & Levelt “2001” تاثیرات بافت معنایی
[11]. Levelt, Roelofs & Meyer “1999”
[12]. Damin et al. “2001”
[13]. Language interuention strategies in adolt aphasia فصل 34 کتاب