هدف از نگارش این رساله به دست دادن روشی برای تفسیر روایات تمثیلی ادب فارسی است.
پس از آوردن مقدمه ای در باب دلالت های حقیقی و مجازی کلام، فصل اول درباره ی تمثیل از دیدگاه بلاغت قدیم و نقد ادبی جدید، انگیزه های بیان تمثیلی و مقایسه ی آن با بیان رمزی آورده شده است. فصل دوم مروری بر ویژگی های بنیادین قصه ها و تطبیق عناصر داستان های منتخب در این رساله با این ویژگی هاست و سرانجام در فصل های سوم تا پنجم داستان «آب زندگی» نوشتهی صادق هدایت و «سرگذشت کندوها» و «نون القلم» نوشته ی جلال آل احمد تفسیر تمثیلی شده اند. در جریان تفسیر داستان ها،. جهان بینی و افکار نویسنده.، آرا و اندیشه های او که در دیگر آثارش منعکس شده و نیز شرایط اجتماعی و سیاسی زمان نگارش داستان لحاظ شده است.
پیشگفتار
در تفسیر داستان های منتخب، اندیشه ها و عقاید فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی نویسندگان آن ها در نظر گرفته شده و داستان ها جزیی از فضای فکری نویسندگان تلقی شده اند. اما قصد نگارنده ی رساله به هیچ وجه ارزیابی و ارزش گذاری بر عقاید این داستان نویسان نیست و سعی او تنها در جهت ترسیم این فضای فکری پیش روی خواننده است.پیش از شروع مراحل اداری و آموزشی، نیت نویسنده ی این رساله آن بود که گذری کلی بر تمثیل های امروز ادب فارسی داشته باشد و به انگیزه های تمثیل گرایی و روی آوردن داستان نویسان معاصر به افسانه های تمثیلی بپردازد. برای حصول این مقصود لازم بود که بر تاریخ ادبیات معاصر نظری بیندازیم و مقاطعی از زمان را که تراکم افسانه های تمثیلی در آن ها بیشتر از دوره های دیگر بود، مشخص کنیم. به همین منظور در ابتدا از هر یک از این مقاطع زمانی یکی دو داستان انتخاب و به شورای محترم استادان گروه زبان و ادب فارسی پیشنهاد شد. این داستان ها در طرح اولیه ی رساله عبارت بودند از :« ماهی سیاه کوچولو» ( صمد بهرنگی )، «مهره ی مار» ( م.ا. به آذین)، «اسائه ی ادب» ( صادق چوبک )، « آب زندگی» ( صادق هدایت )،«سرگذشت کندوها» و «نون و القلم » ( جلال آل احمد ) . اما پس از مشورت استادان گرامی و طبق نظر و صلاح دید ایشان، تنها سه داستان «آب زندگی»، «سرگذشت کندوها» ، و «نون و القلم» برای نقد و بررسی انتخاب شد. بنابراین عنوان رساله از «بررسی تمثیل های معاصر» به «نقد و بررسی تمثیل های هدایت و آل احمد» تغییر یافت.
در نقد و بررسی و تفسیر داستان ها از روش واحدی پیروی نشده و نگارنده خود را موظف به رعایت چارچوب ثابت و غیر قابل تغییری ندانسته است. روش نویسندهی رساله و طرز برخورد او با هر داستان نسبت به عناصر برجسته و مهم داستان ها تغییر کرده و در هر فصل صورت دیگری به خود گرفته است. خواننده ی رساله اگر پیش از آن، داستان های مورد بحث را خوانده باشد، این روش متغیر را از طرف نگارنده خواهد پذیرفت.
مقدمه
در آغاز کلمه نبود. انسان بود و اشیای پیرامونش. و انسان خواست که بشناسد. و برای شناختن نیاز به کلمه داشت؛ به اسم. تا پیش از شناختن اشیا، پیش از ترسیم صور اشیا در ذهن اسم اشیا را بداند. و انسان اسم گذاشت بر اشیا.(1)
اسامی آن چه پیرامون انسان است – و البته آن چه در ذهن و فکر و روح اوست-، کوشش اوست برای شناختن. این اسمها و کلمات، علامات و نشانههایی هستند که به معنای معینی دلالت میکنند و واضع آنها انسان است. انسان بر حسب قرارداد و به دل خواه خود، در ابتدا بر اشیای پیرامونش اسم گذاشت و این نشانههای وضعی/ قراردادی شدند نامهای واقعی اشیا. «نشانهها وسایلی مقتصدانه هستند برای بیان معنایی که یا حاضر است و یا قابل وارسی.»(2) انسان وقتی شیئی را دید، تعریفی از آن شیء بر حسب صورت ظاهر، هویت و کارکرد آن – و اگر آن شیء مفهومی ذهنی یا عقلی بود، تعریفی حاصل از ادراک آن – در ذهنش نقش بست و به منظور آن که از آن پس برای نامیدن آن شیء همهی معنایی را که در ذهنش دارد، با تمام حدود و ثغور آن به زبان نیاورد، به نامگذاری آن پرداخت. و از این رو است که نشانهها «همه وسایلی مقتصدانه» هستند «برای بیان تعریفی طولانی» و «موجب صرفهجویی در اعمال ذهنی».(3)
نام اشیا را –از آن رو که به معنایی دلالت میکنند – دال، و معنای نهفته در آن را – که همان صورت ظاهر اشیا و مجموعهی ویژگیهای آنهاست- مدلول میخوانیم. بنا بر تعریفی که از نامها و نشانهها ذکر شد، دلالت این نشانهها بر معنا دلالتی وضعی و قراردادی است؛ نه مبتنی بر شباهت واقعی میان دال و مدلول. هم چنیناند علامتهای اختصاری یا نشانههایی نظیر علامات راهنمایی و رانندگی.
با وجود قراردادی بودن رابطهی میان دال و مدلول در نشانهها و از آن جهت که اشیا پیش از وضع این نامها اسم دیگری (در ذهن انسان) نداشتند، مدلول این گونه اسمها معنای حقیقی آنها محسوب است و انسان به محض شنیدن یا خواندن این اسامی، صور این اشیا را با همهی خصوصیات ظاهری و باطنی که از آنها میداند، به ذهن میآورد؛ بدون آن که ذهن در این فرایند شناختن دچار تكلف و زحمت شود. چرا که اسمها در حکم علامتهایی هستند که پس از وضع معنایی ثابت، معین و همه فهم دارند.
اما این اولین و ابتداییترین کوشش انسان است برای پنهان کردن معنا در پوشش لفظ و نشانه. کوششی که به جز صرفهجویی و اقتصاد در اعمال ذهنی و زبانی و سهولت در ایجاد ارتباط با دیگران انگیزهی دیگری مسبب آن نیست. در عین حال این نشانهها در حکم آینههایی هستند که معنای مورد نظر را به روشنی و وضوح باز میتابانند و این معنا «واقعیتی است حاضر و موجود، یا واقعیتی که میتواند حضور داشته باشد.(4)»
پوشیدگی و عدم صراحت شیوهها، دلایل و انگیزههای دیگری نیز دارد و منجر به آفرینش شگردها و انواعی چون استعاره، تمثیل، نماد و رمز میشود؛ اصطلاحاتی که هر یک ، روشی است برای بیان مقصود و با وجود گونهگونی و بعضاً داشتن وجه تمایز با انواع دیگر، گاه به اشتباه به جای یکدیگر به کار میروند. در ادامه به بحث و بررسی پیرامون این اصطلاحات، تعریف هر یک، درجات پوشیدگی معنا در هر کدام، نوع رابطهی دال و مدلول در هر یک و علل و انگیزههای به کار بردن آنها پرداخته خواهد شد و البته نانوشته پیداست که مقصود از این تطویل کلام چیزی نیست جز به دست دادن تعریفی نسبتاً جامع و مانع از «تمثیل» و «بیان تمثیلی» که موضوع اصلی این رساله است.