هنگامی که کودک در مورد شکل و محتوای جنبههای زبان مهارت بیشتری کسب میکند، قادر به تمرکز بیشتر روی کاربرد زبان در داستانها و رد و بدل کردن گفتگو است. هنگامی که کودک بزرگ میشود، کمتر و کمتر به نظام دارای ظرفیت محدود خود برای طرح ریزی و رمز بندی پیام احتیاج دارد. بنابراین ظرفیت بیشتری برای انتخاب پیام در مورد موقعیت ها و شنوندههای خاص، وجود دارد. کودک به تدریج قادر به توزیع این منابع محدود است و بنابراین میتواند کارایی نظام را افزایش دهد. نمونه گفتار و زبان کودک هفت ساله (قطعه شماره یازدهم لوح فشردهای که همراه این متن است) را با نمونه گفتار و زبان کودک دوازده ساله (قطعه شماره دوازدهم) مقایسه کنید.
رفتارهای ارتباطی مردان و زنان ممکن است نشاندهنده شرایط رایج زنان در جامعه ما باشد. همانند فرهنگهای دیگر، واژههایی مرتبط با مرد بودن در مقایسه با آنهایی که مربوط به زن بودن هستند، بهتر یا مثبتتر می باشند (کنیستی[1]، 1993).
زنان رفتارهای غیر زبانی مانند افزایش تماس چشمی را از خود نشان میدهند؛ این امر حاکی از این است که آنها کمتر موقعیت غالب در گفتگوها را به عهده میگیرند. آزادی برای ایجاد اختلال در ارتباط و حفظ موضوعاتی که مردان مطرح میکنند، موقعیت نسبتاً بالاتری را برای مردان نشان میدهد. علاوه بر این استفاده زنان از جیغهای «زنانه» مانند oh dear حاکی از فقدان قدرت یا فقدان اعتبار در زمینه اهمیت پیام است.
همانطور که تصور میشود، این شرایط، کسب اعتماد به نفس مربوط به بزرگسالی را برای دختران نوجوان سخت میکند. این رفتارها که انتظار میرود دختران خود را با آن هماهنگ کنند کنترل تعاملات زنان را در نظر نمیگیرند و از ارزش پیام میکاهند.
پایه حقیقی این تفاوتهای جنسی تعیین نشده است. دیدن تاثیرات تعداد بیشتر زنان در محیط کار روی رفتارهای ارتباطی دو جنس جالب است.
جدا کردن رفتارهای محاورهای از فرهنگ غیر ممکن است. مردان و زنان در سرتاسر دنیا به شیوههای مختلفی تعامل دارند. برای مثال در یونان هم مردان و هم زنان، از سبکهای غیر مستقیم مورد خطاب قرار دادن حدوداً با همان سرعت زنان آمریکایی استفاده میکنند (تانن[2]، 1994). رفتار مداخله گرانه مردان آمریکایی، یک رفتار همگانی برای مردان نیست. در فرهنگ آفریقا، کارائیب، مدیترانه، آمریکای جنوبی، عرب و یهود و اروپای شرقی، در مقایسه با اکثریت فرهنگ آمریکایی، زنان بیشتر در ارتباط اختلال ایجاد میکنند. سرانجام فرهنگهای زیادی مانند تایلندی، ژاپنی، هاوایی و آنتیگون، یک سبک فرهنگی گفتاری دارند که مشترک است و نه مخل (هایاشی[3]، 1988؛ مورمن[4]، 1988).
[1] – Konishi
[2] – Tannen
[3] – Hayashi
[4] – Moerman