افغانستان اغلب (بهعنوانمثال، [1-3]) به دلیل ترکیبی از ظرفیت سازگاری کم و در معرض بودن شدید تغییرات آب و هوایی، از جمله کشورهای آسیبپذیر به دلیل تغییرات اقلیمی بوده است. در طول چهار دهه گذشته، درگیری مسلحانه زیرساخت کشور را نابود کرده و به نهادهای آن آسیب رسانده است و منجر به فقر و فقدان گسترده شده است که بهطورکلی آسیبپذیری افغانستان و عدم توانایی سازگاری در تغییرات اقلیمی را منجر شده است [4]. جمعیت و اقتصاد افغانستان بهطور کامل وابسته به تولید محصولات کشاورزی میباشد [5] و بخشهای کلیدی شامل آب، انرژی، کشاورزی، آسیبپذیرترین موارد در مواجه با تغییرات اقلیمی می باشد. این کشور بهطور منظم با تغییر شدید آبوهوا و رویدادهای مربوط روبهرو بوده و سبب آسیب قابلتوجه به اقتصاد و از دست رفتن جان هزاران نفر شده است [1،6]. این موارد نشان میدهد که افغانستان به شرایط آب و هوایی فعلی کافی نمیرسد. علیرغم این وضعیت بسیار وخیم، تقریباً هیچ پژوهش علمی در ارتباط با تغییرات اقلیمی و تاثیرات آن در گذشته صورت نگرفته و همچنین هیچگونه پیشبینیشده برای آینده نیز وجود ندارد [7].
اکثر برنامههای انطباقی بر روی مطالعه ای از مرکز تحقیقات تغییرات اقلیمی Tyndell متمرکزشدهاند که متکی بر برنامه توسعه سازمان ملل متحد در ترکیه میباشد و مدلهای آب و هوایی جهانی مرحله سوم پروژه همساز سازی (CMIP3) را برای افغانستان در میان تمام کشورهای دیگر جهان در سال 2010 گذرانده اند. [8]. این مطالعه نشان میدهد که میانگین دمای سالانه از سال 1960 در افغانستان 0.6 درجه سانتیگراد افزایشیافته است، درحالیکه متوسط بارندگی کمی کاهشیافته و همچنین در این تحقیق، تجزیهوتحلیل گذشته بر اساس دادههای ایستگاههایی است که دارای فواصل زیادی می باشد، بهویژه پس از سال 1970. علاوه بر این، قدرت تفسیر پیشبینیها به دلیل وضوحبالای CMIP3 مدل 2.5 بهویژه با توجه به ماهیت کوهستانی کشور محدود شده است. (افغانستان توسط 19 سلول پوشش دادهشده است).
مطالعه دیگری توسط موسسه محیطزیست استکهلم با استفاده از مجموعه دادههای مشابه جهت تجزیهوتحلیل تأثیرات اجتماعی و اقتصادی تغییرات اقلیمی در افغانستان انجامشده است [9]. یافتهها نشان میدهد که “چالشهایی که افغانستان با آن مواجه است در گستره و مقیاس بسیار قابلتوجهی قرار دارد”. از مطالعه دیگری توسط ریدلی و همکاران (2013) [10] دریافت شد که کاراکورام به علت افزایش اختلالات در غرب، بارندگی بیشتری خواهد داشت. این مطالعه توسط Mukhopadhyay و Khan (2014) تأییدشده است که در آن حرارت 2 درجه سانتیگراد و افزایش ناچیزی از بارش (10 تا 8 درصد) تا سال 2050 برای حوزه بالادوم ایندوس، از جمله بخش هندوکش را نشان میدهد [11]. علاوه بر فقدان تحقیقات علمی در مورد تغییرات آب و هوایی در افغانستان، مطالعات تأثیرگذار در افغانستان نیز بسیار کم است. برای یخچالهای طبیعی در منطقه پامیر / هندوکش و تأثیر آنها بر منابع آب حوضه امو دریایی که افغانستان در قسمت بالایی آن سهم دارد، مطالعات متعددی در مورد تاثیرات آب و هوایی در گذشته [12-15] و پیشبینیهای آینده [16- 21] وجود دارد.
سایر مطالعات مربوط به تأثیر کلی تغییر آبوهوا و تأثیر انسانی بر منابع آب موجود در حوضه امو دریایی، از جمله دریای آرال بهعنوان بخشی از این حوضه [22-24] میباشد. مطالعات دیگری نیز بر خطرات، عمدتاً سیل [25،26] و رانش زمین [27] صورت گرفته است که تغییر آبوهوا در آن نقشی نداشته است. علاوه بر این مطالعات، برخی از متون خاکستری در مورد اثرات تغییرات آب و هوایی در افغانستان وجود دارد که عمدتاً بر اساس رویکردهای علمی سیستماتیک نمی باشد؛ زیرا گزارشها در زمینه توسعه، دامنههای مختلفی دارند که این متون فاقد آنها است.(بهعنوانمثال، [4،28-30]). علت اصلی این شکاف علمی، بهاحتمالزیاد، شرایط سخت و دشوار در دوره طولانی جنگ و عدم وجود اطلاعات و ظرفیت در کشور است. تمرکز قوی بر صلح و توسعه جامعه بینالمللی بهجای تحقیقات علمی نیز از موارد مؤثر است.
جغرافیای ناهمگون افغانستان که از هندوکش تحت پوشش یخچالها در شمال تا مناطق بیابانی خشک در جنوب است، مانع انتقال مطالعات تغییر آبوهوا در مقیاس بزرگ در افغانستان میشود. این تحقیق در نظر دارد تا شروع به پر کردن این شکاف و اولین تحلیل تحولات گذشته و آینده را با استفاده از نتایج مدلهای آب و هوایی منطقهای با تمرکز دقیق بر روی افغانستان ارائه دهد. هدف آن است که تجزیهوتحلیل تغییرات آب و هوایی گذشته، به دلیل محدودیت دادههای مشاهدهشده با استفاده از دادههای بازنگری انجام شود و آینده نیز با استفاده از مجموعهای از مدلهای آبوهوای منطقهای مدرن (CORDEX) صورت گیرد. این موارد برای جنوب آسیا که شامل ارزیابی عدم اطمینان داده است نیز صورت میپذیرد.
همانطور که متون علمی درباره شرایط آب و هوایی افغانستان محدود بوده و جغرافیای افغانستان ممکن است برای همه خوانندگان ناشناخته باشد، بهطور خلاصه توضیحاتی متمرکز بر زمینههای مرتبط با محیطزیست دادهشده است. دادههای بازنگری بر اساس دادههای ایستگاه در دسترس و پسازآن، توانایی مدل برای بازسازی محیطزیست فعلی افغانستان بهمنظور تعیین پایه های سیستماتیک و ارزیابی آنها در پیشبینیهای آینده مورد ارزیابی قرار میگیرد. با تجزیهوتحلیل دادهها، تفاوتهای بین دورههای 30 ساله سالهای 1981-2010 و 1980-1950 و همچنین روند خطی در طول کل دورهای از سالهای 1951 تا 2010، مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفته است. علاوه بر پارامترهای استاندارد برای دمای سالانه و بارش سالانه، پنج شاخص اقلیمی اضافی برای ارزیابی شدت و ارزیابی کشاورزی اعمال میشود که بهطور ویژه برای مخاطرات افغانستان و سیستم کشاورزی آن مورد استفاده بوده و عبارت است از بارندگیهای بهاری، طول فصل رشد (GSL)، شاخص غلظت موج گرما (HWMI) و شاخص تبخیر تعرق استاندارد (SPEI).
پارامترهای مشابه برای مدل پیشبینیهای آینده موردبررسی قرار میگیرند. تفاوت بین دوره آینده 2050-2021 و دوره پایه 1986-2005 بر اساس ارزیابی الگوهای منطقهای صورت میگیرد که تغییرات مورد انتظار برای سناریوی مربوط به سازگاری آن، محاسبه و نقشه بندی شده است. روند خطی، از سال 2006 آغاز میشود، زمانی که دادههای سناریو از مدلهای آب و هوایی تا سال 2050 شروعشده و این روند تا سال 2099 بهمنظور نشان دادن تغییرات درازمدت تحلیل میشود. برای پوشش گستره وسیعی از سناریوهای بالقوه آینده و پیشبینیها از یک سناریوی کم انتشار ((RCP) 4.5) و یک سناریو با انتشار بسیار بالا (RCP 8.5) استفاده میشود. درنهایت نتایج و عدم اطمینان آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفته که شامل تغییرات اقلیمی خالص در گذشته و آینده و همچنین پیامدهای آن برای بخش کشاورزی و منابع آب میباشد. دلیل تحلیلهای صورت گرفته آن است که این مناطق برای توسعه ملی مهم می باشد.