تصمیم گیری ، یا انتخاب ازمیان گزینه های مختلف انجام یک کار، هسته اصلی برنامه ریزی را تشکیل می دهد. می توان گفت اگر تصمیمی اتخاذ نشود، برنامه ای وجود نخواهد داشت مدیران گاهی اوقات ملاحظه می کنند که تصمیم گیری شغل اصلی انها را تشکیل می دهد زیرا مداوم باید انتخاب کنند چه کاری باید انجام شود، چه کسی آن را انجام دهد چه زمانی، درکجا و حتی چطور باید انجام گیرد. به هر حال تصمیم گیری فقط گاهی در برنامه ریزی است همچنین قسمتی از زندگی روزانه هر فردی است.
برخی از شرکتها ملاحظه کرده اند که تهیه و انتشار مفروضات برنامه ریزی، فرضیاتی که کاربرد زیادی در برنامه ریزی دارند و ارائه آن به افراد مربوطه بسیار عاقلانه است، البته این مفروضات باید تازه و به هنگام نگه داشته شود این شرکتها همچنین از مدیران خود می خواهند که مفروضات تکمیلی را در هنگام ارائه بودجه یا سایر برنامه های مربوط تهیه و پیشنهاد نمایند. برای یک مدیر بسیار خطرناک است که تصور نماید بعد از تصویب برنامه و اتخاذ تصمیم دیگر تعیین مفروضات ضرورتی ندارد . حقیقت این است که تا وقتی که یک شخص تمام عملیات را انجام نداده است ، تصمیم گیری وجود دارد و تصمیم گیری خوب موقعی انجام می شود که شخص مسئول تصویر روشنی از محیطی که تصمیمات در آن اجرا می گردد، داشته باشد.
اهداف عمده این فصل
- تحلیل تصمیم گیری به عنوان یک فراگرد منطقی با عطف توجه خاص به ارزیابی گزینه ها در پرتو اهداف مورد نظر .
- بحث در مورد رویکردهای تصمیم گیری ، با تاکید خاص بر روی رویکرد تحقیق و تحلیل و استفاده از تحقیق در عملیات به عنوان بهترین مثال این رویکرد .
- ارائه رویکردهای جدیدتر تصمیم گیری ، با توجه خاص به تحلیل ریسک ، درخت تصمیم گیری ، و تئوری ترجیح .
- پیشنهاد رهنمودهایی که باتوجه به آنها می توان اهمیت نسبی تصمیمات را تعیین کرد .