تولد
« پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285 شمسی در تبریز از مادری آذربایجانی وپدری در اصل آشتیانی به دنیا آمد »[1]
« گفته اند از روزی که به زندگی چشم گشود دنیا را شناخت طفلی که یک شبه رهی صد ساله پیمود »[2]
« خانم رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر است. وی در روز 25 اسفند 1285 خورشیدی در تبریز بدنیا آمد.»
پدر پروین
« یکی از نویسندگان و دانشمندان ایران میرزا یوسف خان اعتصام الملک است . پدر بزرگ پروین میرزا ابراهیم خان آشتیانی به عنوان پیشکاری مالیه آذربایجان زادگاه خود را ترک گفت : و سالها در تبریز سکونت گزید . در سال 1253 شمسی در شهر مذکور یوسف اعتصامی به وجود آمد و تحصیلاتش را در مکاتب و مدارس آن شهر پایان داد . در زبان ترکی ( آذربایجان و اسلامبولی ) دبیری بی حرف شده است . فرانسه را نزد معلمین فرانسوی یاد گرفته و درین زبان بدون مبالغه مترجمی توانا و دانا است . به گفته علامه دهخدا در لسان و ادب عرب بالخصوص یکی از ائمه و ارکان بشمار است چنان که در احاطه و معرفت به لغات عرب در ایران بی همال و در مصر و عراق و شام معاصر کم نظیر است .
مادر پروین
از خاندان فتوحی تبریزی است خانمی مدیر ، صبور ، خانه دار و عفیف است . یک دختر و سه پسر بوجود آورده است و به همان اندازه که مرحوم اعتصام الملک جوهر و قریحه دردانه دخترش را تمیز می دهد و میدان و ابزار تولید کارگاه ضمیر و دانش پروین را هموار و فراهم می سازد . خانم مادر او هم پروراندن احساسات لطیف و شاعرانه دختر را با توجه به حال و کار او مد نظر قرار داده است .
کودکی و نوجوانی پروین
پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285 شمسی در تبریز از مادری آذربایجانی و پدری در اصل آشتیانی به دنیا آمد . به سال 1291 پدرش اعتصام الملک دل از تبریز بر کند و خانواده را به طرف تهران حرکت داد . بدین ترتیب از پنج سالگی در تهران اقامت گزید و از آنجا فقط برای چند مسافرت کوتاه در داخل و خارج کشور ایران از خدمت پدر خارج شد . تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس تهران انجام داد . دستور زبان فارسی و قواعد ادب عرب را نزد پدر آموخت . از سن شش سالگی در محفل ادبی پدرش که با حضور دانشمندانی چون بهار تقوی ، بهار ، افسر و بسیاری از کبار دیگر تشکیل می یافت ، حاضر بود استعداد شگرف شاعرانه اش از همان دوران خودنمائی و بروز کرد . در سن هشت سالگی شعری به سبک انوری سرود که تقوی از آن با اعجاب در شرحی بر دیوان پروین سخن رانده است.
خاطرات کودکی پروین
چند بار از پدرم و دیگر بزرگتر ها شنیده بودم که می گفتند : بهار مرد بزرگی است راستی راستی هم خیلی بزرگ بود من وقتی جلوش می ایستادم به نظر می رسید که یک نهال کوچک جلو یک سرو بلند ایستاده است ـ سایه اش از خودش هم بلند تر بود ـ می گفتند بهار آدمی مهمی است هم نماینده مجلس است و هم شاعری بزرگ که شعر های خیلی خوبی می گوید خیلی دلم می خواست من هم مثل او شوم قدم مثل او بلند بشود و مثل او شعرهای خوبی بگویم ولی اصلاٌ دوست نداشتم و دلم نمی خواست که مثل او نماینده مجلس شدم راستش اصلاٌ نمی دانستم مجلس چیست که نماینده مجلس را بفهمم بهار دو سه بار بهم گفته بود : پروین وقتی که تو بزرگتر بشوی شاعره بزرگی خواهی شد.
افکار پروین
آن شب را تا نیمه شب فکر می کردم و خوابم نمی برد همیشه با خودم فکر می کردم که چرا بعضیها بیچاره اند ؟ چرا بعضیها خوشبختند و بعضی ها بدبخت ؟ چرا بعضیها در ثروت و نعمت غرقند و بعضیها به نان شب هم محتاج ؟ هر شب موقع خواب ذهنم پر می شد از چراهایی که جوابی برایشان نداشتم.
دیوان پروین
دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
تنهایی پروین
روزها هفته ها و ماهها می آمدند و می رفتند و من کم کم بزرگ می شدم ـ شعرهایم من خودم داشتند قد می کشیدند و بزرگ می شدند توی مدرسه همه فهمیده بودند که من عاشق شعرم پدرم اسمم را توی مدرسه دخترانه آمریکایی های تهران نوشته بود در آن زمان دختر ها خیلی کم به مدرسه می رفتند یک روز میسل سولر توی حیاط مدرسه گیرم انداخت اولش کمی درباره درسها برام حرف زد بعد گفت : پروین جان تو خیلی گوشه گیر و تنهایی همه این را می گویند این تنهایی و انزوا برای دختر خوبی مثل تو با سن و سالی که داری اصلاٌ خوب نیست سعی کن بیشتر با اطرافیانت بجوشی در جوابش گفتم : خانم من خیلی هم تنها نیستم و به راستی هم خیلی تنها نبودم دور و برم هر چیزی جان داشت و زبان داشت . کسی که با درختها و سبزه ها خو بگیرد و با پروانه ها آواز بخواند و با آسمان آبی و ستاره ها و ماه و خورشید هر دم قراری تازه بگذارد مگر می شود که تنها باشد تنهایی و گوشته گیری نعمتی بود برای من در تنهایی خودم را بهتر می شناختم و اصلاٌ دلم نمی خواست وقت خودم را با صحبت و بگو مگو با دختر های دیگر تلف کنم آخر چطور می توانستم دختر های همکلاسی را همدم خودم بدانم ؟ در حالی که آنها چیزهایی را دوست می داشتند که من دوست نداشتم و من چیزهایی را می خواستم و علاقه داشتم که آنها نمی خواستند و علاقه نداشتند ـ من که دختری نامهربان و کم عاطفه ای نبودم همکلاسی هایم را دوست می داشتم و آنها هم دوستم می داشتم.
ازدواج
در تیرماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد . پس از دو ماه به خانه پدری نزد مادر و پدر بازگشت و قبای عروسی را از بالای خود برگرفت و از ماجرای این جدای با کسی حرف نزد . دنباله کار ادبی خود را گرفت و دیوانش را که پدر تا آن تاریخ اجازه طبع و نشر نداده بود ، در 1314 برای اولین بار به طبع رسانید پروین هم عصر بهار ، ایرج میرزا / شهریار ، ادیب فراهانی و رشید یاسمی است و از این گروه هم عصر از همه جوانتر.
زمان پروین
زمان پروین زمان دلهره و بهت است عصریست که خودکامگی در غزنی و جهل جای همه چیز را در ایران گرفته است پروین نگران مردمی هیچ ندان و بدون پشتیبان است ـ چشمان دور بینش ورطه ها و مخاک های هولناک زندگی را می یابد به فکر فرو می رود و راهی بر این گمگشتگان وادی درد و غم می جوید.
پایان زندگی پروین
پروین در روز سوم فروردین 1320 پس از آنکه از دیدار شاگردان مدرسه آمریکایی بخانه بازگشت چهره ای شاد و نگاهی سرشار از زندگی داشت وقتی از پله ها بالا می رفت تا به اتاق خودش برود به مادرش گفت : امروز خیلی حالم خوب است دیدار بچه ها مرا خیلی خوشحال کرده است و هنگامی که به اتاقش وارد شد و چند لحظه بعد صدای زمزمه و آوازش به گوش می رسید و این خود اهل خانه را دچار تعجب کرد چون او خیلی که آواز می خواند بعد بلافاصله از اتاق بیرون می آمد و مدتی با همه گفت و خندید اما شب هنگام وقتی دوباره به اتاقش بازگشت پس از چند لحظه فریاد درد آلودش برخاست و چون به بالینش رفتند معلوم شد که دچار تب شدیدی شده است آنها که به بالین پروین بودند و می گویند پروین شعر می خواند و گریه کرد شعرهای عاشقانه خواند و نام های ناشناس بر زبان آورد که هیچگاه کسی این نام ها را از او شنیده بود و بالاخره اقدامات پزشک در ساعت 2 بامداد پروین را آرام کرد .
[1] نمین ـ حسین ـ مجموعه جاودانه اشعار پروین اعتصامی ـ سال 1362 صفحه 103
[2] نمین ـ حسین ـ همان ـ صفحه 105