نام خاقانی :
نام او بنا بر آنچه از تذکره ها بر می آید بدیل است و علاوه خود او نیز در مواردی چند به نام خویش اشاره کرده و میگوید :
بدل من آمدم اندر جهان سنائی را .. بدین دلیل پدر نام بدیل نهاد
در تحفه العراقین گوید :
گر نه در تست سجده جایم .. پس من نه بدیل ، بوالعلایم
اما بعضی از تذکره نویسان نام او را ابراهیم و بعضی عثمان دانسته و ابو بدیل برای او کنیه آورده اند.
اما آنها که نامش را ابراهیم دانسته اند به استناد این بیت است که می گوید :
بخوان معنی آرائی براهیمی پدید آمد .. ز پشت آزر صنعت ، علی نجار شروانی
و این دلیل درست نیست زیرا در اینجا مقصود ابراهیم بت شکن است و یاء وحدت قرینه آن است که بآخر اعللام متصل نمی شود .
خانیکوف مستشرق معروف نیز نام او را ابراهیم ضبط کرده است .
پرفسور مینورسکی هم در رساله خود نام او را ابراهیم ذکر کرده است .
لقب :
در زمان حیاتش به افضل الدین شهرت داشته و همین لقب هم در اشعارش در موارد زیاد آمده و معاصرینش نیز او را باین لقب یاد کرده اند .
خود او در اشعارش چنین می گوید :
افضل ار زین فضولها راند .. نام افضل بجز افضل منهید
هم کرد مرا دعا گه نزع .. گفت افضل شرق و غرب بادی
در تحفه العراقین در مرتبه امام عمادالدین ابوالمواهب گوید :
تا آخر دم ز روز اول .. بودی بز بانش افضل افضل
و بعضی از تذکره نویسان نیز او را فضل الله و پدرش را ابراهیم و جدش را علی دانسته و نسبش را اینگونه ضبط کرده اند : فضل الله بن ابراهیم بن علی
بعضی گفته اند که شروانشاه اخستان اورا سلطان الشعرا لقب داده اما در اشعار خود او یا معاصرینش این لقب نیامده است و لقبی که بیشتر در اشعارش آمده حسان العجم است و گویا از جانب عم خود کافی الدین عمربن عثمان این لقب یافته و در موارد زیاد از دیوانش خود را نیب حسان نامیده از جمله گوید :
خاقانیی که نایب حسان مصطفی است .. مداح بارگاه توحیدر نکوتر است
و نیز :
چون ز راه مکه خاقانی بیثرب داد روی .. پیش صدر مصطفی ثانی حسان دیده اند
نام پدر او چنانکه در اشعارش آمده علی و پیشه او درود گری بوده است چنانکه می گوید :
شیخ مهندس لقب پیر دروگر علی .. کآرزرواقلید سند عاجز برهان او
صانع زرین عمل پیر صناعت علی .. کزید بیضا گذشت دست عمل ران او
و نیز می گوید :
بخوان معنی آرائی براهیمی پدید آمد .. ز پشت آزر صنعت علی نجار شروانی
بنابراین قول آنانکه نام پدر اورا ابراهیم و جدش را علی دانسته اند درست نیست مادرش عیسوی نسطوری که بعد اسلام آورد و بطوری که اشاره می کند پیشه او طباخی بوده است : « هستم زپی غذای جانور – طباخ نسب زسوی مادر » و چنانکه بعداً خواهیم گفت محبت و علاقه ای خاص نسبت به مادر خویش ابراز داشته و خود را بمهر مادر در شروان پای بند دانسته است . در تحفة العراقین جدش را هم جولاه ذکر میکند بدین ترتیب:
جولاه نژادم از سوی جد .. در صنعت من کمال ابجد