معنای لغوی شیعه یاران و پیروان است و شایع یعنی دنبال کرد و تبعیت نمود و در اصطلاح شیعه به کسانی می گویند که از علی و فرزندانش علیهم السلام تبعیت و پیروی نموده و ولایت آنان را پذیرفته اند و این نام برای پیروان اهل بیت بقدری مشهور و معروف شده که تا واژه شیعه بر زبان جاری می شود بی درنگ پیروان علی در ذهن می آید برخی از نویسندگان و مورخان پیدایش شیعه را پس از رحلت رسول اکرم(ص)و یا پس از قتل عثمان دانسته و برخی فراتر رفتند تکوین مذهب شیعه را در ایام فتنه طلحه و زبیر دانسته اند در حالی که ما معتقدیم شخص رسول اکرم (ص) مذهب تشیع را ایجاد کرده و در نخستین روزهای بعثت که بنی هاشم را بر اساس آیه‹‹وُانْذِرً عشیُرتکْ الاقربین›› دعوت کرد فرمود: هر که از شما با من بیعت کند جانشین من خواهد بود و کسی جز علی پاسخ مثبت به حضرتش نداد. از آن روز پیروان واقعی حضرتش مشخص و متمایز گردیدند پیامبر اکرم (ص) در آن مناسبت و در مناسبتهای گوناگون دیگر تا حجته الوداع تنها و تنها علی را برادر، وارث، وزیر، وصی، خلیفه و جانشین خود معرفی کرد و به مردم فهماند که هر که او مولایش است پس علی نیز مولا و سرور اوست و باید از او فرمان ببرد و ولایتش را بپذیرد و بی گمان اهل سنت واقعی کسانی هستند که در روز نخست پیغام مولا و رهبر شان، رسول خدا (ص)را با دل و جان شنیدند و پذیرفتند و در برابرنص صریح او اجتهاد نکردند و با پیامبر مخالفت نورزیدند و پیروی از علی را مانند پیروی از رسول خدا(ص) واجب و لازم دانستند. جالب اینجا است روایتهایی که پیامبر درآنها دستور پیروی از علی را داده است و علی را به عنوان وصی، ولی و خلیفه خود تعیین کرده است در مصادر اهل سنت صدها روایت است و با این حال نه تنها به آن اهمیت نداده بلکه آن را رها کرده و از آن می گذرند گویا این همه روایت برای آنها کافی نیست مطلبی که شاید برای برخی از دوستان تازگی داشته باشد این است که رسول اکرم(ص) بر واژه شیعه اصرار داشته و شیعیان علی را شیعه خود و رستگاری و سعادت را در شیعه بودن دانسته و بشارت به بهشت را در شیعیان علی منحصر نموده است ودراصل این نام مقدس را آن حضرت به پیروان علی گذارده نه اینکه پس از وفاتش نامگذاری شده باشد. حال در برابر این روایتها که شیعیان علی را می ستاید و متجاوز از 120 مورد در مصادر قطعی و موثق اهل سنت آمده است آنان چه پاسخی دارند و چگونه آن را با وضعیت خویش منطبق می دانند خود باید پاسخگو باشند و یا اینکه سر تسلیم و اطاعت را فرود آورده و این سخنان حضرت رسول اکرم(ص) را نیز مانند دیگر سخنانش با قلبی پاک و عاری از هر کینه وتعصبی بپذیرند و چنین توقع به جایی هم از حق جویان هست،چه اینکه در کتاب خدا آمده است: ‹‹وُماْینطقْ عُن الهُوی اِنً هْوُ اِلاوُحًیّ یْوحُی›› او هرگز از روی هوا و هوس سخن نمی گوید و سخنش جز وحی منزل نیست و در آیه دیگری می فرماید:‹‹و ما آتاکُمْ الرسْولُ فخُذوهْ و ما نهاکمً عُنْدْ فاْ نتَهْوا›› و هر چه از رسول خدا به شما رسد به آن عمل کند و از هر چه بازداشت امتناع ورزید.
شیعه واقعی کیست؟
مقدمه
بخشی از تحقیق
شیعه علی در زبان پیامبر
چنانکه ذکر شد رسول اکرم(ص) درموارد گوناگونی شیعیان علی را ستوده و آنان رابشارت به بهشت برین ورستگاری داده است جالب است که بیشتر این احادیث درکتابهای معتبر حدیث و تفسیر اهل سنت آمده است که برای نمونه به برخی ازآنها اشاره می شود تا برادران اهل سنت بدانند ما اگر پیروی از علی و آل علی می کنیم به دستور تخلف ناپذیر پیامبرکه در کتابهای اهل سنت وارد شده است عمل می نماییم و اگرآنان نیز خواهان رستگاری روز جزا هستند به این صراط مستقیم الهی روی آورند و دست دردست برادران شیعه خود بگذارند و همه باهم اهل سنت واقعی گردند که بی گمان سنی واقعی تنها به کسی اطلاق می شود که به سنت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل کند و در آن پا بر جا بماند نه اینکه اسمی بی مسمی بر خود بگذارد. هیثمی در کتاب مجمع الزوائدش روایت کرده است. که رسول خدا (ص) به علی فرمود: تو و شیعیانت به حوض من وارد می شوید در حالی که سیراب و شادکام و رو سفید هستید و همانا دشمنانت بر حوض من وارد می شوند درحالی که تشنه لب و اندوهگین اند.
فضیلت رافضه و ستایش این نام
علی بن ابساط از عتیبه بن فروش از حضرت صادق(ع) فرمود به خدا چه نام خوبی خدا به شما بخشیده مادامیکه به گفتارما پایبند باشید و به ما دروغ نبندید و گوید حضرت صادق(ع) همین جملات رابه من فرمود در وقتی به آن حضرت عرض کردم مردی به من گفته است به ترس از اینکه رافضی باشی. ابن یزید از ابوالجارود نقل می کند که گفت خدا دوگوشش را کر کند همچنانچه دو چشم او را نابینا ساخته اگر از حضرت باقر(ع) نشنیده باشد وقتی که مردی به آن حضرت عرض کرد فلانی نامی روی ما گذاشته فرمود چه نامی؟ عرض کرد ما را رافضه می نامد حضرت باقر(ع) با دست مبارک به سینه اش اشاره کرده فرمود و من از را فضه ام و او از من است و این جمله را سه بار فرمود. ابن یزید از…. از ابوبصیر روایت کند که به حضرت باقر(ع) عرض کردم قربان نامی روی ماگذاشتند و فرمانداران با آن نام خون و مال و ازار ما را مباح دانسته اند فرمود چیست آن؟ گفت رافضه حضرت فرمودند همانا هفتاد نفر از لشکر فرعون او را طرد کردند و نزد موسی(ع) آمدند و در میان قوم موسی هیچ کس از آن هفتاد نفر کوشاتر و نسبت به هارون (برادر موسی) دوست تر نبود از این جهت قوم موسی آنها را رافضه نامیدند و خدا به موسی(ع) وحی کرد که این نام را برای آندسته در تورات ثبت کن زیرا نامی است که من به آنها بخشیدم بنابراین این اسمی است که خدا به شما بخشیده است. از محمد بن قاسم بن عبید از سلیمان اعمش گوید بر حضرت صادق (ع) وارد شدم وعرض کردم قربان مردم ما را رافضی می نامند رافضی چیست؟ فرمود بخدا مردم شما را با این اسم ننامیده اند بلکه خداوند شما را با این نام در تورات و انجیل به زبان موسی وعیسی(ع) نامیده و جهتش آن بود که هفتاد نفراز قوم فرعون او را رها کردند و به دین موسی در آمدند و خداوند آنها را رافضه نامید و به موسی وحی کرد این نام را در تورات برای آنها ثبت کن تا در آینده نیز به زبان محمد(ص) صاحب این نام شوند.
معنای اهل سنت
اهل سنت به اکثریت عظیم مسلمانان گفته می شود که در حدود سه چهارم امت اسلامی را در بر میگیرد آنان از چهار امام اهل سنت عین ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمدحنبل پیروی می کنند و به این ترتیب به چهار شاخه تقسیم می شوند. از این گروه بزرگ یک شاخه کوچکتر جدا شد که چارچوب اندیشه های آنان را ابن تیمیه پدید آورد و آن را سلفیه و ابن تیمیه را مجدد السنه می خوانند. سپس و هابیت به رهبری محمد بن الوهاب آن را دنبال کرد که امروز مذهب اسمی در عربستان است. همه این گروهها خود را اهل سنت می خوانند و گاهی هم یک کلمه آن می افزایند و برخود نام اهل سنت و جماعت میگذارند از لابلای بحثهای تاریخی، روشن خواهد شد که هرکس پیروآنچه ‹‹خلافت را شده›› نام گرفته باشد و خلفای راشدین یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و علی را بپذیرد. و یکسان به امامت آنهاگردن نهد چه در روزگارآنان و چه امروز، سنی و ‹‹اهل سنت و جماعت›› نام می گیرد. و هر کس خلافت را به این صورت نپذیرد و آن را بر خلاف قانون بداند و عقیده داشته باشد که پیامبر علی بن ابی طالب را به نام برای خلافت معرفی کرده به او ‹‹رافضی›› می گویند. و نیز روشن می شود که همه فرمانروایان از ابوبکر تا آخرین خلفای بنی عباس از اهل سنت راضی هستند و با آنان موافق و شیعیان و پیروان علی و آنان که به خلافت با او بیعت کردند و پس از او دست بیعت به فرزندانش دادند را دشمن دارند و از آنان انتقام می گیرند. (ناگفته پیداست که خود امیرالمومنین علی (ع) از این مجموعه جداست)بنابراین علی بن ابی طالب و شیعیان او نزد اینان ‹‹اهل سنت و جماعت›› شمرده نمی شوند گویا این اصطلاح یعینی اهل سنت و جماعت برای رویا رویی با علی (ع) و شیعیان او درست شده و به منظور من همین امر پس از پیامبر (ص)مهمترین علت تقسیم امت اسلامی به سنی و شیعه است. اگر به رشد یابی و پرده برداری از حقایق بپردازیم و به منابع تاریخی مورد اعتماد توجه کنیم می بینیم که این تقسیم بلافاصله پس ازگذشت پیامبر پدیدار شده زیرا ابوبکرکار را به دست گرفت و بر تحت خلافت نشست و اکثریت عظیمی از صحابه او را یاری کردند و تنها علی بن ابی طالب و بنی هاشم و عده ای از صحابه که بیشتر آنها از موالی (بردگان آزاد شده بودند؛ با او مخالفت کردند.
معنای شیعه
هرگاه بخواهیم بدون تعصب و ظاهر سازی از شیعه سخن بگوییم باید آنها را چنین تعریف کنیم: یک مذهب اسلامی که دوستدار و پیرو دوازده امام از خانواده پیامبر(ص) علی و فرزندان او هستند و در مسائل فقهی از عبادات و معاملات از آنها پیروی می کنند و کسی جز پیامبر (ص) را بالاتر از آنها نمی شمارند (مقصود از شیعه در اینجا شیعه امامیه اثناعشریه است که جعفری نیز نامیده می شوند) این تعریف درست شیعه و بسیار کوتاه و فشرده است نباید به سخن دروغگویان گوش داد که شیعه را دشمن اسلام یا معتقد به پیامبری علی (ع) و یا وابسته به عبدالله بن بسادی یهودی می دانند کتابها و مقاله های بسیاری وجود دارد که با تمام توان می کوشند تا شیعیان را کافر و بیرون از آیین اسلام معرفی کنند ولی سخنان آنان تهمت و دروغ آشکار است و برای آن هیچ دلیلی ندارند و تنها گفته های پیشینیان خود یعنی دشمنان اهل بیت (ع) را درباره شیعه تکرار می کنند و ادعاهای نواصب را که بازور و فشار بر گردن مردم سوار شدند و خاندان پیامبر و هوادارانشان را کشتند و یاآواره ساختن و یا متهم ساختند باز گو می کنند. یکی از این القابی که بسیار در کتابهای دشمنان شیعه می آید بالقب ‹‹رافضه یا روافض›› است نخست خواننده گمان می کند که نام روافض مخالفان از این جهت به آنها داده شده که با اصول اسلام مخالفت کرده اند و آن را زیر پا نهاده اند یا رسالت پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را انکارکرده اند ولی واقعیت جز این است آنها را روافض نام دادند زیرا فرمانروایان اولیه بنی امیه و بنی عباس و روحانیان درباری خواستند با این لقب آنها را بد نام کنند. شیعیان تنها به علی (ع) مهرورزیدند خلافت ابوبکر و عمر را پذیرفتند و نه خلافت هیچ یک از فرمانروایان بنی امیه و بنی عباس را آنان که می کوشیدند با کمک برخی از حدیث سازان و جاعلان سنت در میان صحابه چنین وانمود کنند که خلافت آنها به فرمان خداوند سبحان بوده اعلام می کردند که این آیه شریفه درباره آنان نازل شده است.
تفسیر المیزان و شیعه
در تفسیر عیاشی از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود به خدا قسم شیعیان ما در آن هنگام که روحشان در بهشت به پروازآمده مورد عنایت الهی قرار گرفتند یقین پیدا می کنند که بر حق بوده و دینشان دین الهی بوده است و در این موقع است که به برادران مومن خود که هنوز به آنها ملحق نشده اند و در دنیا هستند بشارت می دهند.
مولف: باید دانست که این معنی نیز از قبیل تطبیق مفهوم بر مصداق است و اینکه می فرماید در بهشت یقین به حقانیت خود پیدا می کنند مراد این است که یقین آنها در آنجا به عین الیقین است بعد از آنکه در دنیا دارای علم الیقین بوده اند وبنابراین معنی این نیست که آنها دردنیا شک دردین خود داشته و تنها در بهشت است که دارای یقین میشوند (سوره آل عمران از تفسیر المیزان جلد 7).
سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اکثریت سنی و بروز اختلاف
هواخواهان و پیروان علی(ع) نظریه مقام و منزلتی که آن حضرت پیش پیغمبر اکرم (ص) و صحابه و مسلمانان داشت مسلم می داشتند که خلافت و مرجعیت پس از رحلت پیغمبر اکرم از آن علی (ع) می باشد و ظواهر اوضاع و احوال نیز جز حوادثی که در روزهای بیماری پیغمبر اکرم (ص) به ظهور پیوست نظر آنان را تایید می کرد. ولی برخلاف انتظار آنان درست در حالیکه پیغمبر اکرم (ص) رحلت فرمود و هنوز جسدش دفن نشده بود و اهل بیت وعده ای از صحابه سرگرم لوازم سوگواری و تجهیزاتی بودند که خبر یافتند عده ای دیگر که بعداً اکثریت را بردند با کمال عجله و بی آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتی کمترین اطلاعی بدهند از پیش خود در قیافه خیر خواهی برای مسلمانان خلیفه معین نموده اند وعلی و یارانش را در برابر کاری انجام یافته قرار داده اند علی (ع) و هواداران او مانند عباس و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم(ص) و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابی و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتی نیز کردند ولی پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود. این انتقاد و اعتراف بود که اقلیتی را از اکثریت جدا کرد و پیروان علی(ع) را به همین نام شیعه علی به جامعه شناسانید و دستگاه خلافت نیز به مقتضای سیاست وقت مراقب بود که اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دسته اقلیت و اکثریت منقسم نگردد بلکه خلافت را اجماعی می شمردند و معترض را متخلف از بیعت و متخلف از جماعت مسلمانان می نامیدند و گاهی با تعبیرات زشت دیگر یاد می کردند.
نخستین حادثه ای که مسلمانان را به شیعه و سنی تقسیم کرد
این حادثه عبارت است از موضعگیری وحشتناک عمربن خطاب و بیشتر صحابه در برابر فرمان رسول خدا (ص)که فرمود : ‹‹ برای من کاغذ و مرکب بیاورید تا برای شما نامه ای بنویسم که هرگز گمراه نشوید.›› آنان به شدت مقاومت کردند و با سنگدلی وبی حرمتی به مقام والای آن حضرت او را متهم ساختند که هذیان و یاوه می گوید و ادعا کردند که کتاب خدا برای آنها بس است و نیازی به نامه پیامبر ندارند. ابن عباس این حادثه را فاجعه ای برای مسلمانان خواند و ما از این موضعگیری نتیجه می گیریم که اکثریت مسلمانان سنت پیامبر را زیر پا نهادند و گفتند: قرآن برای ما بس است. ولی حضرت علی (ع) و گروهی از صحابه که پیرو او بودند و اقلیتی را تشکیل می دادند که خود پیامبر آنها را شیعه علی نامیده بود بی چون و چرا فرمان پیامبر را اجرا کردند و همه گفتار و کردار او را سنت و عمل به آنها را مانند قرآن واجب شمردند آیا قرآن نفرموده است: ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و پیامبر فرمان برید رفتار عمربن خطاب نزد همه مسلمانان شناخته شده است و در سراسر زندگی خود مخالفتهایی با پیامبر(ص) داشته که مشهور است طبیعی است که عمر بن خطاب خود را پایبند به سنت پیامبر نمی دانست و این را آشکار می کرد. او هنگامی که امیرالمومنین! شد بر خلاف احادیث نبوی فتوا می داد بلکه گاهی بر خلاف آیات محکم قرآن حکم می کرد و حلال خدا را حرام و حرام او را حلال می نمود. وهمین طور طبیعی است که یاران و هواداران او در میان صحابه نیز مانند او باشند و دوستداران و دلباختگان او در گذشته و حال نیز به اصطلاح بدعتهای حسنه او را بپذیرند
دومین حادثه درمخالفت با سنت پیامبر (ص)
خودداری برخی از صحابه از پیوستن به سپاه اسامه دومین حادثه از نوع مخالفت باسنت پیامبر است حضرت رسول (ص)خود این سپاه را تشکیل داد و دو روز پیش از درگذشت خود به آنها دستور داد که به آن بپیوندند و با آن حرکت کنند کار به جایی رسید که برخی از آنان در کار پیامبر چون و چرا کردند و از او انتقاد نمودند که چرا جوانی کم سن و سال راکه هنوز مو بر چهره اش نروییده و هفده سال بیش ندارد به فرماندهی آنها گمارده است. ابوبکر و عمر و برخی از صحابه از رفتن به پادگان خودداری کردند به بهانه اداره امور خلافت در مدینه ماندند با آنکه پیامبر (ص) کسانی را که از سپاه اسامه عقب بمانند لعنت کرده بود. علی و صحابه پیرو او در این رویداد نیز به سخنان پیامبر (ص)پایبند بودند و تا آنجا که توانستند سرسوزنی از آن دور نشدند ما علی (ع) را می بینیم که در این مصیبت به وصیتهای پیامبر پایبند است و به غسل دادن و کفن کردن و نماز بر پیامبر می پردازد و آن حضرت را دفن می کند، و پیش از انجام وصیت او به هیچ کار نمی پردازد. با آنکه او می داند که گروهی به سوی سقیفه بنی ساعده شتافته اند تا کسی را به خلافت برگزینند. او نیز می توانست شتابان به آنجا برود و نقشه آنها را خنثی کند ولی به سنت پیامبر احترام گذاشت و آن را اجراکرد تا دست کم پسر عموی پیامبر به سنت او عمل کرده باشد. هر چند خلافت از دستش برود.
در مراتب ایمان
ایمان ناقص همان مرتبه اول از ایمان است که آدمی بواسطه آن از دائرهکفر خارج و داخل حوزه مسلمین می باشد و اما ایمان راجح عبارت است از ایمان کسیکه بواسطه واجد شدن بعضی از صفات ایمانی ایمان او رجعان پیدا می کند بر ایمان آن کسیکه فاقد آن صفات است که برخی از آن صفات اشاره می شود: صداقت. راستی. یقین قلبی به خداـ رضاـ وفاـ علم ـ حلم ـ بردباری و… و اما ایمان تمام ایمان کسی است که واجد تمام صفات حمیده و اخلاق پسندیده باشد. بدیهی است که بین اسلام و ایمان فرق آشکار می باشد ولی نباید مسلمین را از هم جدا کرد و جدائی بین آنها انداخت.
علت پیروی شیعیان از علی و اهل بیت و تقلید نکردن از امامان چهار گانه:
شیعیان به امر و دستور پیامبر (ص) پیرو اهل بیت آن حضرت هستند باب علمی که پیامبر خود به روی امت باز کرده نمی بندند و باب دلخواه باز کنند بزرگترین گناهی که آقایان اهل سنت بر شیعیان وارد می آوردند این است که چرا پیروی از علی و ائمه اثناعشراز عترت و اهل بیت پیامبر می نمایند و تقلید از ائمه اربعه و فقهای چهارگانه شما نمی نمایند. ولی برعکس اوامر بسیار از رسول اکرم (ص) موکداً از طرق روایت و علمای شما به ما رسیده که اهل بیت و عترت طاهره را عدیل القرآن قرار داده و به امت امر فرموده تمسک به آنها جویند و پیروی از آنها نمایند. که از جمله آنهاست حدیث ثقلین و حدیث سفینه و حدیث باب حطّه و سایر احادیث، اینها بزرگترین سند محکم ماشیعیان است که در کتب معتبره علمای شما هم ثبت است. حال شما یک حدیث بیاورید ولو یک طرفه و از کتب خودتان که آن حضرت فرموده باشد امت من بعد از من باید در اصول پیرو ابوالحسن اشعری و واصل بن عطا و غیره و در فروع پیرو یکی از چهارنفر:مالک بن انس یا احمد بن حنبل یا ابو حنیفه یا محمد بن ادریس شافعی باشند ودرضمن بهامررسول خدا(ص) باید امت از عترت آن حضرتپیرویکند.
شیعه در نگاه اهل سنت
اگر برخی از علمای معاصر اهل سنت را که در نوشته های خود درباره شیعه انصاف داده اند و بر پایه اخلاق اسلامی عمل کرده اند از دیگران جدابسازیم اکثریت قاطع آنها درگذشته و حال همواره بر پایه تفکرکینه توزانه بنی امیه درباره شیعه می نویسند و از هر دری سخن می گویند و چیزهایی را می آورند که خودشان هم معنای آن را نمی دانند و به دشنام و ناسزا و بازگوکردن دروغهای دیگران در باره شیعیان اهل بیت می پردازند و آنها رابی گناه متهم می سازند و تکفیر میکنند و لقبهای زشت به آنها می دهند و دراین کار از گذشتگان خود چون معاویه و کسانی چون او پیروی می کنند که بازور بر دستگاه خلافت اسلامی چیده شدند و با نیرنگ، زرنگی، خیانت و نفاق، بر مردم فرمانروایی کردند. گاه می نویسند که شیعه گروهی است که عبدالله بن سبادی یهودی آن را پدید آورده و گاهی می گویند ریشه آنها به زرتشتیان باز می گردد و آنها رافضی هستند و خدایشان سیه روی گرداند و از یهود و نصاری برای اسلام خطرناکترند و گاه می نویسند که آنها منافق هستند و بی بند و بارند و ازدواج با خویشاوندان نزدیک وازدواج موقت یعنی زنا را حلال می شمردند! برخی می نویسند که آنها قرآنی جز قرآن مسلمانان دارند و علی و امامان دیگر از فرزندان او را می پرستند.
اهل سنت و جماعت ازنگاه شیعه
اگر برخی از مردم عادی و متعصب شیعه را نادیده بگیریم که همه اهل سنت و جماعت را ناسبی می دانند اکثریت قاطع علمای شیعه درگذشته حال همواره بر این عقیده بوده اند که برادران آنها از ‹‹اهل سنت و جماعت›› قربانی نیرنگ و فریب امویان شده اند زیرا به سلف صالح خوش بین بوده اند و از آنها پیروی کرده اند بی آنکه جستجو کنند و بد و خوب را بشناسند و همین باعث شده که از راه درست به دور افتاده اند و از ثقلین یعنی قرآن و عترت جدا شده اند با اینکه این دو می توانستند امت را از کج راهه دور نگهدارند و راه درست را برای آنان تضمین کنند. آنان بسیار در دفاع از خود و معرفی عقاید خویش دست به تالیف می برند و به انصاف و اتحاد با برادران اهل سنت و جماعت دعوت می کنند. برخی از علمای شیعه در کشورهای مختلف درباره روشهای تاسیس بنیادها و انجمنهای اسلامی برای نزدیک ساختن مذاهب با یکدیگر تحقیق کرده اند و در پی آنند تا پراکندگی ها را به همبستگی تبدیل کنند.
انشعابات شیعه
هر مذهبی یک رشته مسائلی دارد که اصول اولیه آن را تشکیل می دهند و مسائلی دیگر که در درجه دوم واقعند و اختلاف اهل مذهب در چگونگی مسائل اصلی و نوع آنها با حفظ اصل مشترک انشعاب نامیده می شوند. انشعاب در همه مذاهب و خاصه در چهار دین آسمانی، کلیمی و مسیحی و مجوسی و اسلام و حتی در شعب آنها نیز وجود دارد. مذهب شیعه در زمان سه پیشوای اول از پیشوایان اهل بیت (حضرت امیرالمومنین علی و حسن بن علی و حسین بن علی علیهم السلام) هیچگونه انشعابی نپذیرفت ولی پس از شهادت امام سوم اکثریت شیعه به امامت حضرت علی بن الحسین سجاد قائل شدند و اقلیتی معروف به کیسانیه پسر سوم علی (ع) محمدبن حنیفه را امام دانستند و معتقد شدند که محمد بن حنیفه پیشوای چهارم و همان مهدی موعود است که در کوه رضوی غایب شده و روزی ظاهر خواهد شد. پس رحلت امام سجاد (ع) اکثریت شیعه به امامت فرزندش امام محمد باقر (ع) معتقد شدند و اقلیتی به زید شهید که پسر دیگر امام سجاد بود گرویدند و به زیدیه موسوم شدند پس از رحلت امام محمد باقر شیعیان وی به فرزندش امام جعفر صادق ایمان اوردند و پس از درگذشت آن حضرت، اکثریت فرزندش امام موسی کاظم(ع) را امام هفتم دانستند و جمعی اسماعیل پسر بزرگ امام ششم را که در حال حمایت از پدر بزرگوار خود در گذشته بود امام خود گرفتند و اکثریت شیعه جدا شده به نام اسماعیلیه معروف شدند و بعضی پسر دیگر آن حضرت عبدالله افطح و بعضی فرزند دیگرش محمد را پیشوا گرفتند و بعضی در خود آن حضرت توقف کرده آخرین امامش پنداشتند. پس از شهادت امام موسی کاظم (ع) اکثریت شیعه فرزندش امام رضا (ع) را امام هشتم دانستند و برخی در امام هفتم توقف کردندکه به واقفیه معروفنددیگر پس از امام هشتم تا دوازدهم که پیش اکثریت شیعه مهدی موعود است انشعاب قابل توجهی وجود نیامد و اگر وقایعی نیز در شکل انشعاب پیش آمده چند روز بیش ن پاییده و خود به خود منحل شده است مانند اینکه جعفر فرزند امام دهم پس از رحلت برادر خود (امام یازدهم) دعوی امامت کرد و گروهی به وی گرویدند ولی پس از روزی چند متفرق شدند و جعفر نیز دعوی خود را تعقیب نکرد و همچنین اختلافات دیگری در میان رجال شیعه در مسائل علمی، کلامی و فقهی وجود دارد که آنها را انشعاب مذهبی نباید شمرد. فرقه های نامبرده که منشعب شده و در برابر اکثریت شیعه قرار گرفته اند در اندک زمانی منقرض شدند جز دو فرقه زیدیه و اسماعیلیه که پایدار مانده اند و هم اکنون گروهی از ایشان در مناطق مختلف زمین مانند یمن و هند و لبنان و جاهای دیگر زندگی می کنند.
فهرست منابع
- اهل سنت واقعی ( جلد اول ) اثر دکتر محمد تیجانی سماوی
- اهل سنت واقعی ( جلد دوم ) اثر دکتر محمد تیجانی سماوی
- شیعه در اسلام اثر علامه سید محمد حسین طباطبایی
- شبهای پیشاور
- تفسیر المیزان ( جلد 7 , 23 ) اثر علامه سید محمدحسین طباطبایی
- شیعه در پیشگاه قرآن و اهل بیت ترجمه قسمتی از پانزدهم بحارالانوار (ترجمه علی تهرانی )
- مقاله درمورد شیعه واقعی کیست؟
- پروژه دانشجویی شیعه واقعی کیست؟
- پایان نامه در مورد شیعه واقعی کیست؟
- تحقیق درباره شیعه واقعی کیست؟
- مقاله دانشجویی شیعه واقعی کیست؟
- شیعه واقعی کیست؟ در قالب پاياننامه
- پروپوزال در مورد شیعه واقعی کیست؟
- گزارش سمینار در مورد شیعه واقعی کیست؟
- گزارش کارورزی درباره شیعه واقعی کیست؟