بنیادگرایی
کلمه بنیاد گرایی برگرفته از واژه لاتین Fundamen به معنای شالوده و اساس است.(1) این اصطلاح اولین بار در دهه نخست قرن بیستم در ایالات متحده ساخته شد. و به گروهی از پروتستانها اطلاق می شد که بین سالهای 1910 و 1912 مجموعه جزوه هایی با نام «فاندامنتال» منتشر کردند. (2)
این گروه از مسیحیان ، مصرانه وابستگی و علاقه وافر خود را به اصول سنتی و ارتدکسی انجیل اعلام داشته و استدلال نمودند که هدف واقعی مسیحیت نجات روح انسان هاست و نه تغییرات اجتماعی ، که آن هم از طریق تبیین و تفسیر لفظی انجیل قابل تحقق است.آنها در این زمینه دکترین های زیادی را به عنوان پایه قرار می دادند ،مانند دکترین «آفرینش انسان» ،دکترین «قیامت » و دکترین «تولد نوزاد بدون پدر»، و آنها را از طریق منطوق لفظی انجیل بررسی می کردند. این گروه نجات و اصلاح فردی را به عنوان تنها راهی که موجب حفظ و تطهیر مذهب می گردد، برای جامعه تجویز می نمودند. بر این اساس آنان به تطهیر مذهب از تفسیرها ، تاویل ها و تبیین های سنتی آبای کلیسا پرداختند و شاید بتوان تعبیر «تصفیه کنندگان » را با آنان قابل انطباق یافت. از این زمان به بعد است که واژه بنیادگرایی در راستای تفکر احزاب و گروههای مختلف تعابیر متناسب با ارادهفکری و سیاسی آن گروهها را پیدا نمود. برای مثال محافظه کاران واژه بنیادگرایی را معادل کینه غیر عاقلانه از بیگانگان و خارجی ها نظامی گری و تندروی بکار بردند و از دیدگاه لیبرالها به معنای افراط گرایی، فناتیک بودن و سنت گرایی جلوه نموده است. تعبیر رادیکالها از واژه بنیادگرایی مبتنی بر تصویر تعصب، لجاجت مذهبی و منفعلان سیاسی است که گرایش به افکار نیاکان خود دارند و علم ، تاریخ ،مدرنیزاسیون روشنگری و انقلاب صنعتی را رد می کنند.(3)
بنیادگرایی اسلامی
مسلمان معتقد بر این باور است که اسلام دینی است که خداوند برای هدایت بشر نازل کرده است که در قالب کتابی مقدس و توسط پیامبر نازل گردیده است. این کتاب علاوه بر اینکه آخرین کتاب آسمانی است و حقایق، ارزشها و اصول دین را در بر می گیرد وسیله ای را فراهم آورده است که با توسل بهآن می توان نیازهای بشری را در اعصار مختلف برآورده ساخت. این کتاب نگرش بی نظیر به آدمی می بخشد و رهنمودهایی بی همتا در آن نهفته است این سرچشمه الهی در همه اعصار می تواند وسیله ای برای نو اندیشی و نوزایی و اصلاح باشد. بر این اساس و با آگاهی از این حقیقت می باشد که گروهی از مسلمانان برای اصلاح وضع موجود جوامع خود سعی در تمسک به اصول این کتاب مقدس دارند که این روند به دنبال باز شدن پای کشورهای بیگانه و غیر مسلمان به سرزمینهای اسلامی شدت بیشتری پیدا کرد و به پدیده ای شایع معروف شد که امروزه از آن تحت عنوان بنیادگرایی اسلامی یاد می کنند.
علی رغم اینکه درک مفهوم و معنی بنیادگرایی اسلامی در ظاهر آسان است اما در عصر حاضر به ویژه از دهه 1970 به بعد به دنبال حوادثی که در جهان اسلام رخ داد مطالعات وسیعی پیرامون بنیادگرایی اسلامی صورت گرفت که به سبب اینکه بیشتر از طرف غرب و آن هم برای جلوگیری و سرکوب این پدیده صورت گرفت با مشکلاتی از قبیل تحلیل نادرست و استفاده ابزاری از مفاهیم روبرو شد که از آن جمله می توان به تساوی انگاشتن بنیادگرایی با تروریسم، خشونت طلبی، تحجر و ضد مدرن و… که ریشه در فقر، حقارت و حسادت نسبت به غرب دارد، اشاره کرد. فصل پیش رو در صدد است ضمن تفکیک میان مفاهیم مصطلح به عنوان جایگزینی برای بنیادگرایی، علل ظهور و بروز و همچنین خشونت طلبی آنها را بیان نماید.
شناخت سیاست خارجی
شناخت سیاست خارجی هر کشوری یک پروسه علمی است و محتاج سالها تفکر، مشاهده مستقیم و تصحیح قضاوت هاست، مبحث سیاست خارجی به عنوان یکی از شاخه های بنیادی معرفت روابط بین الملل تکامل پیچیده ای را از سنت گرایی به رفتارگرایی و نهایتاً به فرا رفتارگرایی و ساختارگرایی در طی چند دهه گذشته پیموده است.اگر زمانی بحث سیاست خارجی به عملکرد سفرا، سخنرانیهای وزرای خارجه و تاریخ انعقاد قراردادها میان واحدهای سیاسی محدود می شد، هم اکنون به یک تخصص چند بعدی در زمینه های اقتصادی، بین المللی، فرهنگی و سیاسی تبدیل شده است. به دنبال تجزیه مفهومی و موضوعی این تخصص، شناخت روابط علت و معلولی میان دهها متغیر مربوط به سیاست خارجی از توصیف رویدادها و روش ژورنالیستی بیرون آمده و به سوی نظریه پردازی و تلفیق منطقی متغیرها سوق پیدا کرده است.(1)
با اینکه در یک نگاه کلی مفهوم سیاست خارجی در یک کشور مربوط به تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیم گیری هایی است که از دیدگاه خاص همان کشور جنبه برون مرزی دارد. (2) اما واقعیت این است که در مقام تعریف از سیاست خارجی نیز همچون دیگر مفاهیم علوم اجتماعی تعاریف متعدد و مختلفی ارائه شده است . در فرهنگ لغت روابط بین الملل در تعریف سیاست خارجی آمده است:
« یک راهبرد یا جریان برنامه ریزی شده از تصمیمات اتخاذ شده توسط تصمیم گیرندگان یک دولت در تعامل با دیگر دولتها یا دیگر بازیگران بین المللی، با هدف بدست آوردن اهداف مشخص که در چارچوب منافع ملی تعریف شده است».(3)