93% از روش های درمان اعتیاد در ایالات متحده مشاوره گروهی اعتیاد را پیشنهاد کردهاند (مدیریت خدمات بهداشت روانی و سوءمصرف مواد، دفتر مطالعات کاربردی، 2010). مدل استاندارد مشاوره گروهی اعتیاد در جامعه رویکردی مبتنی بر پرهیز است که 12 مرحله فلسفه (الکلهای ناشناس [AA] و برنامه های مشابه) دارد و این رویکرد به صورت بالینی برای درمان مصرف کوکائین به کار برده شده است (ارلیک و مک گیاهان، 1985). در بسیاری از برنامهها، مشاوره اعتیاد تنها مداخله یا اولین مداخله دریافت شده توسط بیماران شرکتکننده است (سیمپسون، جو، فلچر، هوبارد و آنگلین، 1999).
شواهدی مبتنی بر این وجود دارد که مشاوره گروهی اعتیاد می تواند بخش مهمی از بسته های درمانی موثر باشند. مثلاً موسسه ملی مطالعۀ درمان سوءمصرف مواد مخدر به ویژه کوکائین (NIDA CCTS؛ کریتس-کریستوف و دیگران، 1999) گزارش داد که یک بسته از مشاوره فردی اعتیاد(IDC) و مشاوره گروهی اعتیاد (GDC) به نتایجی برتر در مورد درمان شناختی (CT) به علاوه GDC، بیان حمایتی (SE) رواندرمانی به علاوه GDC و تنها GDC دست یافته است. این حقیقت قابل توجه بود که هر چهار روش درمانی در NIDA CCTS به نتایجی بسیار مثبت دست یافتند و همه آنها شامل مشاوره گروهی اعتیاد مبتنی بر کتابچه راهنما بودند. علاوه بر این، ترکیب مشاوره درمانی فردی و گروهی در کاهش مصرف کوکائین در دوره ارزیابی 12 ماهه، تنها برای گروه خوب نبود، که این یافته ها در مقدار قابل توجه درمانی که بیماران در IDC+GDC در ارتباط با GDC دریافت میکردند، چشمگیر بود (کریتش-کریستوف و دیگران، 1999). بنابراین، واضح است که مشاوره گروهی جنبه های مهم از موفقیت این درمانها است. علیرغم موفقیت روش مشاوره گروهی اعتیاد، به تنهایی یا در ترکیب با IDC، در NIDA CCTS، در نتایج بیماران نوعی تغییرپذیری قابل توجه وجود داشت. مشاوره گروهی اعتیاد شکلی خاص و بسیار رایج از مشاوره گروهی برای سوءمصرف مواد/اعتیاد به مواد است، که تعدادی از عناصر غیر اختصاصی را با دیگر رویکردهای درمانی گروهی به اشتراک میگذارد. با این حال، فرایندهای گروهی (مثل اتحاد، مشارکت، خود-افشاگری، بازخورد) که به نتایج بسیاری از درمانهای گروهی پیوند خوردهاند، هنوز مانند پیش بینی های نتایج مشاوره گروهی اعتیاد به خوبی مطالعه شده اند. این فرایندهای گروهی رایج به ما در توضیح تغییرات گسترده در GDC کمک میکند.
اتحاد درمانی یک فرایند گروهی است که به یک پیش بین قوی و همیشگی نتایج در بسیاری از انواع گروههای درمانی تبدیل شده است. با مروری بر تاریخچه درمان گروهی (جانسون، برلینگام، استراوس و بورمان، 2008) فهمیده شد که اتحاد از جهات نظری و جمعیت بیماران، نتایج مثبتی را در 10 پژوهش از 12 پژوهش پیشبینی کرد. تنها یک پژوهشی شامل جمعیتی میشد که سوءمصرف مواد مخدر داشتند که اتحاد گروهی تعاملی رواندرمانی (نه مشاوره اعتیاد) کاهش پریشانی روانشناختی را پیشبینی کرد، اما این پژوهش موارد همراه با اتحاد و مصرف مواد مخدر را بررسی نکرد (گیلسپی، رایت، کامپل، استاکس و آدینوف، 2002). اتحاد از نظر تئوری به مدل GDC مرتبط است که در NIDA CCTS به کار برده میشود. راهنمای درمانی GDC (دیلی، مرسر و کارپنتر، 1999) درمانگران را به مسائل اعتبار غیرانتفاعی یا کشمکشهای اعضای گروه و وضوح وظایف و اهداف درمان پیش از آغاز حل مسئله تشویق میکند.
انسجام گروهی نیز نتایج بهتری را در گروههای پرجمعیت بالینی پیشبینی میکند (جانسون و دیگران، 2008). یک پژوهش (رایس و تونیگان، 2011) دریافت که برداشتهای شرکتکنندگان از انسجام کمک به خود گروههای AA افزایش حضور AA را پیشبینی کرده است. با این حال، گیلسپی و دیگران (2002) در پیدا کردن تأثیرات انسجام گروهی روی نتایج مصرف مواد با شکست مواجه شدند. ارتباط میان انسجام و کاهش مصرف مواد بررسی نشده است. علاوه بر این، هیچ پژوهشی تأثیرات انسجام در گروههای GDC را روی هر نتیجهای بررسی نکرده است، راهنمای GDC مشاوران را به پرورش انسجام و اعتماد گروهی تشویق میکند (دیلی و دیگران، 1999، صفحه 13). مشارکت در گروه درمانی به عنوان عاملی تأثیرگذار در نتایج و اجزای مهم فرایندهای درمانی یادگیری فعال، حل مسئله، کاربرد اصول کلی در رفتار یک فرد، کسب مهارت و بررسی احساسات و رفتار در نظر گرفته شده است (یالوم، 1995). این اعتقاد توسط پژوهشهای کلاسیک، مثل کونین و سیلور (1980)، تأیید شد، که این پژوهشها دریافتند مشارکت گروهی فعال تغییرات زیادی را نسبت به گوش دادن حرف به دیگران در گروه ایجاد کرد، و لانجرن و میلر (1965)، دریافتند که تعدادی از کلمات بیان شده توسط شرکت کنندگان گروهی تغییرات مثبتی را پیشبینی کردهاند. اتصال میان مشارکت و نتایج نیز در پژوهشهای درمانی گروهی دیگر تثبیت شده است (کامینگز، اسپرول و کیسلر، 2002؛ ریسل و دیگران، 1996)، اما هنوز در مشاوره گروهی اعتیاد بررسی نشده است. مشارکت فعال از نظر تئوری برای GDC مهم است: راهنمای دیلی و دیگران (1999) رهبران گروهی به تسهیل تعامل میان ارباب رجوعان تشویق می کند تا همۀ اعضا شرکت کنند و تفکرات، احساسات و تجارب خود را به اشتراک بگذارند.
یکی از انواع خاص مشارکت خود-افشایی است که با نتایج مثبت در ارتباط است (کروچ، بلاچ و ونلاس، 1994؛ تشوسک و دایز، 1994؛ تشوسک، مککنزی، هاسر، جانک، 1996). در GDC، افشاگری برای کمک به اعضایی نظری شده که از نظر فردی و کارآمدی در عوض فکری و عقلانی، با مفاهیم بحث شده در ارتباط هستند. بیواسطگی و کیفیت خود-افشایی در GDC با کمک به اعضا برای صحبت مستقیم با یکدیگر به جای صحبت انتزاعی یا فقط صحبت با درمانگر، پرورش یافته است (دیلی و دیگران، 1999).
بازخورد جنبهای از همۀ انواع دراندرمانی است که در همه جا وجود دارد (کالبورن، گودیر و هورنر، 2001) و به مدت طولانی یکی از بخشهای جدایی ناپذیر درمانهای گروهی بوده است (فوریمان و برلینگام، 1994؛ یالوم، 1995). تعدادی از بررسیهای پیشینه تجربی در مورد بازخورد گروهی (کالیبورن و دیگران، 2001؛ موران، استاکتون و بوند، 1991) به این نتیجه رسیده اند که بازخورد عاملی مهم در نتایج درمان گروهی است. بازخورد به بیماران کمک میکند تا در مورد احساسات، افکار یا الگوهای رفتاری بیشتر آگاهی داشته باشند یا ممکن است برای اعضای گروه دیدگاهی جایگزین را نسبت به رفتار آنها و چگونگی تأثیر بر دیگران ارائه کند. بازخورد عنصر کلیدی جلسات GDC است (دیلی و دیگران، 1999)، ممکن است با تشویق و جایزه دادن به تلاشهای مثبت بیماران در جهت تغییر رفتارهای مصرف مواد، به نتایج مثبتی در GDC منجر شود، این تغییر رفتارها ممکن است با نشان دادن حوزههای نگرانی یا خطری که ممکن است بیماران هنوز با آن مواجه نشده باشند، ایجاد شود، یا گاهی اوقات با مورد خطاب قرار دادن فعالیتها و رفتارهای بی ثمر با روشی غیر خصمانه این کار را انجام میدهند.
اگرچه فرکانس بازخورد عمومی در بسیاری از انواع درمان گروهی نتایج مثبتی را به همراه داشته است، اما بازخوردهای غیر ماهرانه مانند مقابله یا مشاور های ناخواسته، نتایجی منفی را در درمان اعتیاد فردی پیشبینی کرده است (میلر، بنفیلد و تونیگان، 1993). در سوءمصرف مواد، مقابله با مصرف مواد مخدر و انکار و گفتن این به بیماران که چه کاری باید انجام دهند، رویکردهایی غیرمعمول نیستند. با این حال، پژوهشی نشان داده که سبک مقابلهای نسبت به سبک همدلانه در درمان اختلالات مصرف مواد، تاثیر کمتری دارد. میلر، تیلور و وست (1980) فهمیدند که رتبه بندیهای درمانگران در مورد همدردی نتایج بالایی در طول دوره 6 ماهه نشان داده است. یافته های مشابهی توسط وال (1981) گزارش شده است. در مقابل، میلر و دیگران (1993) دریافتند که بسامد پاسخ های مقابلهای درمانگران بسیار به نتایج مرتبط هستند، با سطح های بالایی از مقابله همراه با نتایج ضعیف. یافته های مربوط به سبک مقابلهای در مقابل سبک همدلانه با پیشینه درمان گروهی کلی همسان است، درمان گروهی کلی بیان میکند که بازخورد مثبت از بازخورد منفی موفق تر است (موران و دیگران، 1991). بنابراین، در ارزیابی بازخورد به عنوان پیش بین نتایج GDC، مهم است که بدانیم آیا چنین بازخوردی به طور کلی همدلانه/مثبت یا مقابلهای/منفی است و چه مقدار از بازخوردها به شکل نصیحت رخ میدهد.
یکی از ملاحظات روش شناختی که بسیار به پژوهشهای فرایند-نتیجه روان درمانی مرتبط است، اما به ندرت از آن یاد میشود این است که آیا یک جلسه به تنهایی (میانگین دو یا سه جلسه) برای اطمینان از سطح نمرات بیمار، تنوع جلسات پشت سر هم و سایر منابع بالقوه کافی است. قابلیت اطمینان میتواند با استفاده از ضریب تعمیم به دست آمده از واریانس عناصر ارزیابی شود، که تغییر همگام جمعیت را در میان فاکتورهای تصادفی (مثل جلسات، بیماران) و متغیرهای وابسته (مثل میزان اتحاد) تخمین میزند. زمانی که قابلیت اطمینان مورد توجه نباشد، ارتباط میان متغیرها به خاطر سایر منابع متغیر ضعیف میشود، بدون اینکه پژوهشگر بداند که چنین چیزی رخ داده است.
دومین موضوع روش شناختی دیگر که به بررسی رابطه فرایند-نتیجه مرتبط است، این است که آیا میانگین فرایند یا روند فرایند به نتایج مثبت مرتبط است. به عنوان مثال، چند پژوهش (گلسو و کارتر، 1994؛ کیولیگان و شاگونسی، 1995؛ وودی و آدسکی، 2002) بیان کردهاند که درمانهای گروهی و فردی، با اندازهگیری روند اتحاد به جای سطح کامل آن بهتر میتوان به ارتباط آن با نتیجه دست یافت، اما یکی از این مطالعات (وودی و آدسکی، 2002) در پیدا کردن ارتباط میان روند اتحاد و نتیجه با شکست روبرو شدند. یک روش جایگزین برای عملیاتی کردن فعالیتها در طول زمان، بررسی تأثیر متغیرهای فرایند در یک جلسه نزدیک (مانند جلسه بعدی) روی نتایج است. این رویکرد ممکن است روی متغیرهای فرایند تأثیر بگذارد، حتی اگر هیچ روند سیستماتیکی در متغیرهای فرایند در طول جلسات رخ ندهد. هیچ مقالهای فریند-نتیجه از نظر گروهی، میانگین فرایندها، روند و سطوح جلسات فردی را در پژوهشی یکسان بررسی نکرده است.
هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط متغیرهای فرایند با نتایج مشاوره گروهی اعتیاد برای اعتیاد به کوکائین است. نتایج اولیه مصرف ماهانه کوکائین (مدت زمان عدم مصرف 30 روز بود)، جلسه بعدی مصرف کوکائین و مدت زمان عدم مصرف کوکائین بود. نتایج ثانویه دو متغیر محتمل بود: حمایت از فلسفه 12 مرحله ای و باورهای مربوط به سوءمصرف مواد، قبلاً برای ارتباط با نتایج در NIDA CCTS گزارش شد (کریتس-کریستوف و دیگران، 2003). فرایندهای گروهی به عنوان میانگین امتیازات، شیب زمان و پیش بینی های تقریبی (مثل جلسه بعدی) بررسی شدند. ما فرض کردیم که انسجام گروهی بیشتر- روندهای میانگین و فزاینده اتحاد، مشارکت/خود-افشایی و بازخورد در طول جلسات- به نتایج تقریبی و توسعه متغیرها مرتبط خواهد بود. فرض کردیم که نصیحت بیشتر در مورد میانگین در جلسات نتایج تقریبی بدتری را پیشبینی خواهد کرد.