جایگاه و نقش اعتماد در کنش اجتماعی
تعریف های فوق، و تعریف های مختلف دیگری که از اعتماد شده، عملاً نتوانسته اند، فضای روشنی از مفهوم، « اعتماد » ارائه دهند، امری که افرادی چون، لوهمان (Luhmann ) و مک نایت ( Mcknigh ) را بر آن داشته تا همواره از بحث های موجود در رابطه با « اعتماد » انتقاد کنند ( رجوع کنید به بخش مبانی نظری، « عسگری مقدم » نظریه های لوهمان و مک نایت . 1382، 44- 56 ).
برخی نیز برای گریز از این ابهامات، بحث های خود را با یک سری مصداق های عینی از زندگی اجتماعی، همراه کرده اند ( سزتومکا، کلمن، پوتنام و… ) مصداق هایی که همواره نقش و اهمیت اعتماد را در کنش اجتماعی نشان می دهند. آنچه مسلم است. و از متون اعتماد بر می آید، اعتماد همواره متوجه دیگری یا دیگرانی است که در محیط اجتماعی ما حضور دارند ( البته بطور مستقیم در یک رابطه چهره به چهره یا غیر مستقیم از مواجهه با محصولات دیگران، در این خصوص برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب « اعتماد » یک تئوری اجتماعی، پیوتر، سزتومیکا، Pioter, Sztopka، 1999؛ ). افرادی که در جریان اعتماد، یا بطور مستقیم با آنها دست به کنش می زنیم و یا اینکه در کنش اجتماعی خود متوجه حضور یا اثرات آنها هستیم. بطور کلی می توان گفت که «اعتماد » همواره پای ثابت کنش اجتماعی است. در ارتباط شناسی (مطالعه ارتباطات انسانی) این نکته به صورت جدی تری مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان نمونه، « حمید مولانا » در مقدمه ای که برای کتاب « ارتباط شناسی » «محسنیان راد» نوشته، در توضیح واژه انگلیسی« Communication » و اینکه معادل فارسی آن « ارتباط » همواره فاقد برخی ویژگیهای ریشه ایی این واژه است، می نویسد « در تعریف واژه « Communication » دو عامل و اصل مهم وجود دارد: یکی اصل شرکت کردن و دیگری اصل اعتماد. بدون این دو عامل اصلی « Communication » آنطور که در علوم اجتماعی از آن استفاده می شود معنای خود را از دست می دهد. مثلاً برای اینکه دو نفر با هم جریان و سیر ارتباط داشته باشند باید این دو فرد ] در [ چیزی با هم شراکت داشته باشند. این عامل را در انگلیسی « Sharing » می گویند، علاوه براین برای اینکه این جریان ایجاد شود این دو فرد باید حداقلی اعتماد یا « Trust » نسبت به یکدیگر داشته باشند ( محسنیان راد. 1376؛ 16 ).
از این رو « اعتماد » یکی از مولفه های مهم زندگی روزمره به حساب میآید. بطوریکه بیشتر نگاه ها به آن از منظری کارکرد گرایانه، است. این کارکرد و یا به عبارتی نقش و جایگاهی که برای اعتماد تعریف می شود پیوند نزدیکی با دو مولفه، « کنترل » و «پیشبینی » دارد که خود متوجه عنصر مهم دیگری به نام « نظم اجتماعی » هستند، نظمی که تداوم و ثبات کنش های اجتماعی در گرو آن است. ( رجوع کنید به 19و 1999 و Sztompka ). در جریان کنش اجتماعی همواره مکانیسم هایی هستند که نیاز به کنترل و پیش بینی دیگران را مرتفع می کنند، مکانیسم هایی که کنش را در چارچوب مشخصی هدایت می کنند، ارزشها و هنجارهای مشترک از جمله این مکانیسم ها به حساب می آیند، توسل به یک سری قراردادهای رسمی و غیر رسمی نیز شکل دیگری از این مکانیسم های کنترل کننده است که امکان پیش بینی کنش دیگران را برای ما فراهم می کنند اما با توجه به ماهست مختار کنشگران انسانی این مکانیسم ها عملاً کافی نیستند، این مساله، موقعیتی دشوار و بحرانی بوجود می آورد، اما اگر بشود فراتر از این مکانیسم ها، « اعتماد » کرد، این بحران مرتفع خواهد شد. نقش و اهمیتی که به «اعتماد » داده می شود در بین نظریه پردازان مطرح « اعتماد » این امر در بحث، نیکلاس لوهمان، (Nilclas Luhmann ) پر رنگ تر است. به ویژه از آن رو که آن را با اقتضائات جامعه مدرن پیوند می زند، «پیچیدگی» و « ریسک » مهمترین این اقتضائات است. میزتال ( Misztal ) در این رابطه می نویسد « او بحث خود را به دو تغییر بر هم بسته ساختاری، جهان مدرن، متصل کرده است، اول اینکه، جهان مدرن، جهانی است با پیچیدگی های غیر قابل مدیریت و دوم افزایش خطر پذیری به جای خطر ، به این معنی که کنش های همواره ممکن است به نتایج خطرناکی منتهی شوند، بنابراین در جهان مملو از تنوع و پیچیدگی، عقلانیت خطر پذیری لازم است و لازمه آن نیز «اعتماد» است. ( 73. 1996. Misztal ).
لوهمان برای اعتماد، نقشی تعریف می کند. که پارسونز از آن تحت عنوان « واسطه های عمومیت یافته » یاد کرده است. چیزهایی که مردم در ارتباطات خود، آنها را به کار می گیرند، نظیر، پول، عشق و ثروت. لوهمان این نقش را با توسعه و پیوند نظریه «واسطه » و مفهوم « نمادهای عمومیت یافته » پارسونز برای اعتماد نیز تعریف می کند. طوری که، پیچیدگی ها را از چهره جهان می زداید.
نکته مهم دیگری که لوهمان مطرح کرده، این است که، « اعتماد » را می توان با سایر مکانیسم های کارکردی درک و مقایسه کرد، تنها از این نظر که برای خود کارکردی دارد. بطور تاریخی، اعتماد می تواند اشکال متفاوتی داشته باشد، می تواند در سطوح مختلفی وجود داشته باشد. می تواند بیشتر، کمتر ، یا لحظه ای باشد، اما در هر صورت همواره کارکرد یکسانی ایفا می کند و آن کاهش پیچیدگیهای موجود در جامعه است. (همان؛74 ).