مسئله FLD برای تعیین مکان تاسیسات یا دپارتمان ها ، تاثیرات بر هزینه کلی ساخت محصول یا ارائه سرویس از منظر محدودیت ها یا اهداف حاکم اعمال می گردد . هر چند هزینه هندلینگ ماده در بخش های صنعتی ساخت و تولید ( هزینه هندلینگ ماده بر اساس جریان مواد و مسافت ها بین دپارتمان ها ) یک فاکتور بی نهایت مهم برای تعیین اثربخشی طرح اولیه می باشد و 20 تا 25 درصد کل هزینه عملیاتی و 15 تا 70 درصد کل هزینه کالاهای ساخته شد را شامل می گردد ( تامپکینس 1996) ، دیگر معیار های مهم ممکن است بر انتخاب طرح کلی تاسیسات تاثیر بگذارند . طرح اولیه نامناسب می تواند سبب سربار های هزینه و زمان گردد ( لیتانگ و چائو 2008؛ پاردالاوس و دو 1998) . از اینرو ، FLD به تعداد اهداف و معیار ها نظیر نزدیکی تاسیسات ، فاصله بین تاسیسات [Facility] ، مکان های تاسیسات ، انعطاف پذیری و دسترس پذیری بستگی دارد . مسئله FLD دارای تدوین های مختلف بوده است به نحوی که آن را می توان از طریق رویکرد های موجود بهینه سازی حل نمود . اکثر مطالب قبلی مربوط به طراحی طرح اولیه کارخانه یا الگوریتمی یا رویه ای هستند( یانگ و هانگ 2007) . مقالات بیشماری در بیست سال گذشته برای حل مسائل مختلف FLD پیشنهاد شده اند.
مسائل بهینه سازی عبارتند از تاسیسات یا دپارتمان های بر طبق فضا ها از منظر تبدیل شدن به یک هدف یا چند هدف و محدودیت های مرتبط با مسئله . وقتی محل کارخانه به شبکه های مستطیلی ( مجزاء ) تقسیم می شود و هر یک از تاسیسات با یک یا چند مورد از این شبکه ها جور در می آیند ، اغلب آن را مسائل تخصیص نمایی (QAP) در نظر می گیرند . هدف QAP این است تا هزینه حمل و نقل مبتنی بر مسافت را به حداقل برساند که به صورت مقدا جریان کار و مسافت مربوطه بیان می گردد . هر چند ، QAP را می توان از طریق رویکرد هایی نظیر برش سطح ، شعبه و سرحد یا دیگر تکنیک های تحقیق عملیات ها حل نمود ، یافتن راه حل های بهینه برای مثال های QAP عملی هنوز از منظر نتایج تئوریک و تجربه عملی در مثال های عملی QAP بی نهایت چالش برانگیز به نظر می رسد . همچنین ، متاسفانه این مسائل به دسته ای از NP سخت تعلق دارند ( شانی و گونزالز 1976) و به عنوان یکی از سخت ترین مسائل محسوب می گردد که تقریبا غیر ممکن به نظر می رسد به طور بهینه در زمان قابل قبول برای بیش از 25 تاسیسات / سلول حل گردد ( سلیمانپور ، وارت و شانکار 2004) بویژه زمانی که معیار کیفیتی مهم بر FLD تاثیر می گذارد ، به زمان محاسبه بازدارنده برای مسائل بزرگ منجر می گردد ( ارتای ، روان و توزکایا 2006) . نمایش طرح اولیه به صورت پیوسته می باشد ( هراگو و کوسیاک 1990) ، جایی که مسئله FLD اغلب همانند برنامه ریزی عدد صحیح ترکیبی (MIP) تدوین می گردد . هر تاسیسات در این مدل ها همانند مستطیلی با اندازه های معین نمایش داده می شود در حالی که مسافت های داخلی تاسیسات همانند مسافت های در خط مستقیم بین مراکز تاسیسات تعریف می شوند . الگوریتم ها دقیق و موارد قیاسی توسعه یافته اند تا مسئله همیشگی طرح اولیه تاسیسات را حل نمایند .
رویکرد های دقیق اغلب حاوی راه حل های بهینه می باشند . وقتی تاسیسات شکل مستطیل و با اندازه برابر مورد توجه قرار می گیرند ، راه حل دقیق را می توان برای اندازه های مسئله کوچک ( برای مثال 15 تا 20 تاسیسات ) در زمان منطقی کسب نمود ( مقادیان و شایان 1998) . همچنین ، این رویکرد ها را می توان برای CFL ( ژیا و ساهیندیس 2008) ، مسئله طرح کلی دینامیک (DLP) ( روزنبلات 1986) و دیگر مسائل بکار بست .
روش های نزدیک بهینه را می توان به طور معمول به دو دسته تقسیم نمود یعنی روش های اکتشافی و فرااکتشافی . روش های اکتشافی به دو گروه از جمله رویکرد های رویه ای نظیر برنامه ریزی طرح اولیه سیستماتیک (SLP) ( موتر 1973) و رویکرد های الگوریتمی ساختارمند نظیر ALDEP ( شیوف و ایوانس 1967) تقسیم می شوند و همانند CRAFT بهبود می یابند ( آرمور و بوفا 1963) . هر کسی در میان رویکرد های مبتنی بر فراکتشافی ها می تواند روش های جستجو جهانی ( چیانگ و کوویلس 1996) ، بادوام نمودن تهییج شده ( چویف ، پریرا ، باروتو و موسکاتو 1998) ، الگوریتم ژنتیکی ( آزادیوار و وانگ 2000؛ ماویردو و پاردالوس 1998) و الگوریتم های کلونی مورچه ( باکاسوگلو ، درلی و سابانکو 2006) را تشخیص دهد . مزیت بزرگ این روش ها به گرفته نشدن در بهینه های محلی از طریق پذیرفتن حرکت هایی مربوط می گردد که تابع هدف را بد تر می کنند ( چویف و همکاران 1998) . متاسفانه ، رویکرد های فرااکتشافی ممکن است پیچیده باشند و بعضی مواقع یادگیری اشان برای طراحان کارخانه سخت است .
وقتی بعضی معیار های کیفیتی به همراه هم با معیار های کمیتی با مسئله FLD تجمیع می شوند ، آن را می توان از طریق تکنیک های تصمیم گیری چند ویژگی (HADM) حل نمود . برای مثال ، کامبورن و ایوانس (1991) ، فولدس و پرتوی (1998) و یانگ ، سو هسو (2003) از AHP برای ارزیابی الگو های طراحی استفاده کردند . یانگ و کائو (2003) از روش شناسی AHP-DEA یکپارچه برای رتبه بندی FLP ها استفاده کرده اند که در آنجا AHP و نرم افزار تجاری مارپیچ برای تولید سنجش های عملکرد معیار های کیفیتی و تعیین سنجش های عملکرد معیار های کمیتی استفاده گردیدند و در نهایت DEA برای حل عملکرد طرح کلی مسئله به طور همزمان از طریق بررسی داده های کمی و کیفی اعمال گردید . از اینرو ، آنها اندازه گیری های معیار های کیفی را برای رتبه بندی FLP ها جاگذاری کردند در حالی که FLD را حل کردند ، مدل DEA استفاده شده ممکن بود امتیازات بعضی معیار ها در امتیاز کل را نادیده گرفته باشد . علاوه بر این ، یانگ و هونگ (2007) یک تکنیک فازی را برای ترجیح مرتبه از طریق شباهت راه حل ایده آل (FTOPSIS) برای رتبه بندی FLP ها معرفی کردند و سپس نتایج کسب شده با TOPSIS و مدل KY مقایسه گردیدند .
ما در مقاله حاضر یک روش شناسی یکپارچه را براساس SVFJ-NLP برای رتبه بندی FLP های تولید شده از طریق نرم افزار CRAFT تجاری معرفی می کنیم . در اینجا داده های معیار کیفیتی از طریق SVFJ کسب می گردند و داده کمیتی از طریق نرم افزار تجاری و توسط طراحان کسب می شوند . بعلاوه ، مدل NLP برای حل مسئله طراحی طرج اولیه پیشنهاد می گردد .
ادامه مقاله به شرح زیر می باشد: مدل پیشنهادی در بخش دوم برای رتبه بندی FLP ها معرفی می گردد . مثال تشریحی برای اجرای مدل پیشنهادی در بخش سوم ارائه می گردد و در نهایت بخش چهارم به نتیجه گیری ها و محدودیت ها می پردازد.