تصاویر گذرایی که از دورههای مشخص پیشرفت سه شکل هنری ارائه دادیم به سختی برای نشان دادن میزان مشارکت و محرومیتی که زنان به نحو تاریخی و با توجه به تعالیم و فرصتهای موجود در حوزه هنرها با آن مواجه بودند، کافی هستند. با این حال به بعضی از الگوهای فکری که در تجربه و بحث از علم زیبایی شناسی و هنرهای زیبا نفوذ داشتند، اشاره می کنند. شرایط واقعی اجتماعی مردان و زنان متعلق به طبقات مختلف [اجتماعی]، دورههای گوناگون تاریخی، و فرهنگهای مختلف، موجب شکلگیری این الگوها به نحو متنوع و متغیری شدند، الگوهایی که میتوانیم
حقیقتاً در تمام حوزههای مفاهیم نامتناسب مربوط به قابلیتهای زنانه که به صورت دوتایی و در تقابل با مفاهیم مربوط به همکاران مقتدر و مسلط مذکر ایشان وجود دارند، بیابیم. ایده مربوط به هنرمند حرفهای در دوره مدرن، لایه دیگری نیز به این چارچوبهای ارجمند تفکر اضافه میکند.
البته امور بسیاری طی قرن گذشته تغییر کردهاند، و امروزه هنرمندان پیشروی اندکی خود را با تحمیلات نزاکتی که زنان قرن نوزدهمی را به ستوه آورده بود، مواجه میبینند، و از طرفی زنان، دیگر از کسب تعالیمی که برای مردان مجاز بود محروم نیستند. آیا این امر بدین معناست که چارچوبهای مفهومی کهنی که برای قرنهای متمادی پابرجا بودهاند، نهایتاً از ضمیر خودآگاه پاک شدهاند، چنین چیزی به شدت غیر متحمل است، هر چند این چارچوبها به طور حتم همچون گذشته کاربرد ندارند. در فصل 5 به تامل در مورد مفهوم هنر و هنرمندان امروزی خواهیم پرداخت و عملکرد [مفهوم] جنسیت در علم زیبایی شناسی را در دوره خودمان مورد بررسی قرار خواهیم داد. قبل از اینکه به آن موضوع بپردازیم، بگذارید تا مسیری فرعی را جهت ملاحظه محدودهای در حاشیه بیرونی نظریه زیبایی شناسی برگزینیم، محدودهای که دارای پیوستگیهای سنتی بسیاری با زنان است: خوراک و خوردن. در اینجا عملکرد [مفهوم] فردیت[1] را به شکل زیبایی شناسانه دیگری خواهیم دید و درک خود را از طنین [مفهوم] جنسیت در نظامهای سنجشی توسعه خواهیم داد.
[1]– Subjectivity