ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش
بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامی که به مکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیه عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و چند تکه اسباب خانه بود.
تولد حضرت محمد ( ص)
دوران حمل آمنه با کدورت ورنج بسر آمد و پسری جذاب نیکو روی، مشکین موی. درشت چشم پا بسرای هستی نهاد. جد بزرگوارش عبدالمطلب او را ( محمد) یعنی ستوده آری این همان مولود مسعودی بود که خدای بزرگ بر سر او تاج نبوت و لباس خاتمیت بر اندام رسایش زیبنده ساخت.
تاریخ تولد حضرت محمد (ص)
تولد با سعادتش به روایت عامه به تاریخ 13 فروردین ماه شمسی مطابق 20 آوریل سال 569 میلادی و 12 ربیع الاول سال عام الفیل و به نظر اکثریت امامیه در روز جمعه هنگام طلوع فجر 5 اردیبهشت شمشی- 25 آوریل 569 میلادی- 17 ربیع الاول در شهر مکه در خانه محمد بن یوسف و در زمان سلطنت پادشاه ایران یکی از شاهان ساسانی بوده است.
نسبت محمد (ص)
آمنه دختر وهب بن عبد مناف از خاندان زهره و عبدالله بن عبدالمطلب از خاندان هاشم و هاشمی بود.
مدفن عبدالله
شهر مدینه را آن زمان یثرب می گفتند و عبدالله در آن شهر مدفون شد و محمد (ص) یتیم به دنیا آمد.
خواب دیدن آمنه
آمنه در دوران حاملگی خوابهای نیکو می دید، شبی در خواب دید که نوری درخشان از وجودش تابیدن گرفت و تمام کشورهای دور و نزدیک را روشن ساخت.
به دایه سپردن محمد (ص)
ثروتمندان مکه برای اینکه کودکانشان از آب و هوای بهتری استفاده کنند آنها را به خارج از شهر مکه بدایه می سپردند و دایگان بیشتر بیابان نشین و بدوی بودند و در چند فرسخی شهر مکه سکونت داشتند و پس از دوران شیرخوارگی فرزندان را بپدر و مادرشان باز پس می دادند و پاداشی نیکو می گرفتند و همه عمر در ازای این خدمت از مزایائی برخوردار بودند.
آمنه در طلب پرستاری پاک سرشت بود و دایه ای مهربان و دلسوز را جستجو می کرد که محمد (ص) را باو بسپارد و عده ای او را نمی پذیرفتند چون می گفتند او یتیم است و پاداشی که قابل توجه باشد به آنها نمی دهند.
بیخبران غافل بودند که این وجود مقدس مایه مباهات و افتخار جهان و جهانیان خواهد شد.
حلیمه او را قبول کرد
حلیمه زنی بی چیز و فقیر بود که کسی کودکش را باو نمی داد برای اینکه نزد دیگران سرافکنده و شرمسار نگردد محمد را قبلو کرد و با خود به بیابان برد.
مرگ مادر
شش سال از سن شریفش نگذشته بود که به همراه مادر برای دیدار بستگان مادری و زیارت قبر پدرش بسمت یثرب (مدینه) حرکت کرد.
هنگام بازگشت بمکه آمنه بیمار شد و با تنی رنجور و چشمی گریان، آن زن داغ دیده و افسرده در جلو دیدگان نورد دیده اش محمد (ص) چشم از جهان فرو بست و آن طفل در سن شش سالگی از پدر و مادر یتیم شد، کنیز مادرش برکه (ام ایمن) پرستاریش را پذیرفت و با حالی پریشان ودلی سوزان محمد (ص) را نزد جدش عبدالمطلب آورد.
مرگ عبدالمطلب
هشت ساله بود که عبدالمطلب هم بسرای جاودانی شتافت و سرپرستی او بوصیت جدش بعموی گرامیش ابوطالب محول شد.
محمد (ص) همیشه تفکر بود
آن کودک یتیم روی پدر را ندیده بود مادر مهربان و عزیزش را از دست داده بود مرگ جدش عبدالمطلب بر خاطرات حزن آور زندگیش افزوده بود، در قبیله فقیری پرورش یافته و دعوای کودکان را برای بچنگ آوردن مشتی خرما تماشا کرده بود، این صحنه ها او را مغموم و متفکر و افسرده می ساخت و اغلب اوقات در تنهائی می نشست و باندیشه فرو می رفت. او از کودکی با کودکان دیگر فرق بسیار داشت و اعمال و رفتارش را همگان می ستودند.
قیافه محمد (ص)
چهره ای صاف و ساده و بی آلایش داشت، آثار شکوه و وقار از سیمایش هویدا بود سرش بزرگ، مویش بلند و زیاد، پیشانیش پهن، چشمانش سیاه و جذاب، مژه هایش بلند، دندانهایش سفید و قیافه اش دارای جذابیتی خاص بود که هر کس او را می دید فریفته اش می شد، گاهی لبخندی نمکین بر لب داشت و سخنانش شیرین بود، گفتاری ملایم و آرام و حافظه ای قوی داشت، آهنگ صدایش محکم و موزون بود، بیشتر اوقات را به تفکر می گذارند.
چوپانی محمد (ص)
محمد (ص) چون به سن بلوغ رسید برای تامین معاش به شبانی مشغول شد، روزها و شبها در بیابان وسیع و لم یزرع عربستان. درباره خدا به تفکر می پرداخت و در کمال نجابت و شرافت و امانت بسر می برد، مردم داری و بزرگواری و قدرت روحی و معنوی و وسعت اندیشه داشت و به همین مناسب ( محمد امین) لقب یافت.
تجارت کردن محمد (ص)
به تشویق عمویش ابوطالب شبانی را ترک و نمایندگی بازرگانی خدیجه سیده قریش را پذیرفت و با کاروان تجارتی از مکه بجانب شام رهسپار شد و با سودی کلان بسوی خدیجه برگشت، آنزن بزرگوار از لیاقت و کاردانی و تدبیر و فراست و کیاست محمد در کار تجارت خشنود شد و این دوستی جنبه معنوی بخود گرفت و آن علاقه بحدی رسید که از آن دو وجود مقدس دودمان رسالت و خاندان طهارت و تقوی و معنویت و فضیلت پدید آمد و فروغ ایزدی آنها عالم و عالمیان را روشن ساخت.
خواب دیدن خدیجه
پیش از وصلت محمد (ص) با خدیجه، آن بانوی عالیقدر شبی در خواب دید قرص آفتاب چرخ زنان به پایین آمد تا نزدیک زمین رسید و بسوی سرایش فرود آمد و از پرتو تابناکش از خواب بیدار شد.
جشن ازدواج محمد (ص) با خدیجه
جشنی باشکوه در خانه اشرافی خدیجه برپاشد ابوطالب پیشوای قریش و عموی محمد (ص) خطبه پیمان زناشوئی آنها را خواند و چنین گفت:
برادرزاده من محمد (ص) اگرچه از هرگونه ثروتی تهی دست است ولیکن مال و ثروت سایه ایست فانی و پارسائی و اصالت دودمان نوریست باقی که هیچ مال و مکنتی هم تراز آن نیست. محمد (ص) 25 سال با آرامش خاطر و همکاری و همفکری با خدیجه زندگی کرد.
نظریه ورقه بن نوفل
خدیجه نزد عمویش ورقه که مردی کور و بینادل و بصیر و مطلع بود رفت و او را راجع به کتابهای مذهبی عهد عتیق اطلاعاتی عمیق داشت، خدیجه جریان حال شوهرش محمد (ص) را برای او بیان کرد او مراقبه و حالت خلسه فرو رفت بعد گفت: قسم بکسیه جان ورقه در دست قدرت اوست اگر آنچه را گفتی راست و درست باشد شوهرت برگزیده خدا شده و ناموس اکبر بر او تجلی کرده است.
رفتار ابوجهل نسبت به محمد (ص)
روزی محمد (ص) در کعبه مشغول عبادت بود. ابوجهل با عده از اراذل و اوباش وارد مسجدالحرام شدند و شکنبه پر از کثافت و خون بر سر آن حضرت افکندند. و آنقدر آزار و اذیت نمودند که وقتی که او را به خانه بردند قدرت حرکت نداشت.
خاک و خاکستر بر سرش می ریختند و سنگ به جانبش پرتاب می کردند شاعر و مجنون و ساحر و کذابش می نامیدند.
تبلیغ محمد (ص)
پیغمبر به هرجا که اجتماعی می دید بدون ترس و اضطراب از شکنجه و آزار مردم، آنان را بسوی خدا دعوت می کرد و می گفت خدا یکی است نه پدر دارد و نه مادر، نه پسر دارد و نه دختر، نه زاد و نه زاده شده ، کسی همتایش نیست بر او توکل کنید و به قدرت و توانائی اعتماد داشته باشید و فقط او را عبادت نمائید.
وفات ابوطالب و خدیجه
سال دهم از بعثت پیامبر بود که عموی عالیقدر و حامی وفادارش از دنیا رفت چند روز نگذشته بود که همسر مهربان و با ایمانش خدیجه در سن شصت و پنج سالگی برای جاودانی شتافت و آنسان را عالم الحزن نام نهادند پس از وفات ابوطالب و خدیجه مردم بیشتر به مخالفت و عناد و کینه توزی پرداختند و به محمد (ص) و مسلمانان ستمها و ظلمها کردند.
علی (ع) در رختخواب محمد (ص) خوابید
بزرگان مکه جمع شدند و با هم قرار گذاشتند چهل نفر از طوایف مختلف با شمشیرهای برنده بسوی محمد (ص) حمله کنند و هر یک ضربتی به پیکرش بزنند تا خونش پایمال گردد.
شب اول ماه ربیع الاول سال سیزدهم از بعثت که 52 سال از سن محمد (ص) گذشته بود در اطراف خانه اش کمین کردند و آن حضرت علی (ع) را بجای خویش در رختخوابش خواباند و خود بخانه ام هانی رفت و نزدیک صبح بطرف غار ثور حرکت کرد. ابوبکر با محمد (ص) همراه شد صبح که مخالفین بخانه هجوم کردند اثری از محمد (ص) ندیدند و علی (ع) را بجای او یافتند.
روش و اخلاق و خصوصیات محمد (ص)
با تانی و وقار راه می رفت ولیکن قدمها را بروش متکبران بر نمی داشت.
چشمان حقیقت بین او همیشه بزیر بود و نظرش بسوی زمین.
هر که را می دید در سلام کردن پیشی می گرفت، حزن و اندوهی عمیق از قیافه اش ظاهر و همیشه متفکر بود و اندیشه میکرد. کمتر سخن می گفت، گفتارش با لفظ اندک و معنی بسیار بود.
خوش خوی و کریم النفس بود و چنانکه قرآن درباره اش می گوید: بدرستی که تو دارای خلقی بزرگ هستی.
نظریه دانشمندان و فلاسفه غرب راجع به محمد (ص)
- دین و آئین محمد (ص) هیچگونه ابهام و اشکال و پیچیدگی ندارد دینی است صاف و هموار و بی آلایش. (جیبون انگلیسی)
- اگر تعالیم و حقایق اسلام قوانین و دستور هایی است که در قرآن محمد (ص) مسطور است پس ما همه مسلمانیم. (گوته آلمانی)
- محمد (ص) شخصی است مافوق بشر و مادون خدا، پس بدون شک باید گفت او فرستاده الهی است. (لامارتین فرانسوی)
- عقل محمد (ص) از بزرگترین عقول بشری و آراء او از محکمترین آراء بوده محمد (ص) دلی مملو از مهر و محبت و صفا داشت. (دکتر گوستاولوبون فرانسوی)
- بزرگترین قانون اصلاح و دستور تعلیم و تربیت همان حقایقی است که بنام وحی، قسمت بقسمت برای محمد (ص) نازل شده و امروز بنام قرآن در بین بشر است. ( درمنگهم فرانسوی)
- محمد (ص) روشنائی گفتار و آسانی آئین امتیاز دارد. روزگار چنین مصلحی که بیدار کننده نفوس و زنده کننده اخلاق نیکو و بلند کننده مقام فضل و دانش باشد نشان نداده. (ویلیام مونیر انگلیسی)
- محمد (ص) بهیچوجه طالب دنیا نبود و بحدی از قوم استهزاء و اهانت دید که گاهی مجبور می شد فرار نماید او دارای آرائی بسیار عالی و اعتقادی نیکو بود. (واشنگتن ابروینک آمریکایی)
- بشر احتیاج بیک قائد بزرگ و راهنمای دانا دارد تا او را به جاده حق و حقیقت و شاهراء سعادت سوق دهد قرآن محمد (ص) این احتیاج را تامین کرده است. (لرد هدلی انگلیسی)
- برای یک نفر محقق اروپایی محال است که برای گفتار و پاکی محمد (ص) ایمان نیاورد و اعتراف ننماید که این مرد از روی کمال صدق و عقیده پاک عمر خود را در نشر تعالیم خداوندی که مامور ابلاغ آنها بوده صرف نموده است. (دوزی، خاورشناس هلندی)
از سخنان محمد (ص)
- کسیکه بر هوای نفسش غالب شود دلاورترین مردم باشد.
- کسیکه شما را بهمانی دعوت کرد اجابت نمائید و از بیمار عیادت کنید.
- خوشا بحال کسی که عیب خو را می بیند و بی عیب دیگران توجهی ندارد.
- فرزند آدم هرچه پیرتر شود دو صفت در او جوانتر گردد: حرص و آرزو.
- دو گروهند از امت من که فساد آنان فساد جامعه اصلاحشان اصلاح همگان باشد: فرمانروایان و دانشمندان.
- نداشتن مال و ثروت بلا باشد و از آن بدتر بیماری تن بود و دشوارتر از بیماری تن، رنجوری دل است.
- مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او آزار نبینند بترسید از خدا در رفتار با زنان، از نیکی کردن درباره آنان دریغ منمائید.