بنابر باور بسیاری از صاحبنظران، انسان محور توسعه پایدار است و جامعهای میتواند توسعه یابد که همه افراد آن ظرفیت توسعه پذیری را داشته باشند و راهها و روشهای مناسب برای حصول توسعه پایدار را بیابند. بنابراین تا زمانی که به زنان کشورمان به عنوان نیمی از نیروی انسانی در روند توسعه توجه کافی معمول نگردد تحقق این آرمان، آرزویی محال به نظر می‹سد. بررسی نقش زنان در توسعه نشان میدهد که زنان روستایی در گذشته و حال با انجام فعالیت های مختلفی چون کشاورزی، دامداری، صنایع دستی و سایر صنایع روستایی و انجام وظایف خانه و بچهداری، نقش عمدهای در اقتصاد خانوار به عهده داشتهاند.
در این تحقیق شواهدی به علاقه و توجه زنان روستایی منطقه تالش به انواع فعالیت های موجود روستایی و گسترش آنها و حفظ محیط زیست منطقه خودشان اشاره شده است. بر این نکته نیز تاکید شده که تنها زمانی میتوان از زنان روستایی توقع توجه به منابع محیط زیست و بالا بردن سطح زندگی را داشت که برای تامین نیازهای اولیه و ابتدایی آنان چارهای اندیشیده شود، خصوصاً آگاهی دادن درست از طریق بالا بردن سطح سواد.
مقدمه
جغرافیای انسانی در دهههای اخیر دستخوش تحولات مهمی گردیده که این تغییرات نه تنها در روش بلکه در محتوا ظهور یافته است. در این راستا مطالب جدیدی مطرح شده و عناوین تازهای اتخاذ گردیده است. یکی از موضوعات بالقوه قدرتمندی که در تحقیقات میدانی جغرافیا در حال ؟؟ نما میباشد بر مسایل مربوط به زنان و تقسیم کار جنسیتی تاکید میورزد ضرورت طرح اینگونه سوالات از یک سو ناشی از آگاهی فزاینده جغرافیدانان در جهت بکارگیری قواعد و قوانین اجتماعی در تجزیه و تحلیلهای جغرافیایی بوده و از سوی دیگر به این دلیل بوده است که جهت انجام اصلاحات لازم برای رسیدن به چارچوب عملی و نتیجهگیری صحیح از مسائل خاص اجتماعی- فضایی الزاماً بکارگیری ابزارها و تکنیکهای خاص این علم ضرورت مییابد.
بدین منظور در سال 1984 اولین کتابی که با دیدگاه جغرافیا و جنسیت تدوین شده بود به چاپ رسید این کتاب در حال حاضر خارج از چاپ میباشد.[1]
ظهور علاقهها و توجه بیشتر به شناخت موقعیت زنان در جغرافیای بریتانیا عمدتاً در اواخر 1970 آغاز گردید. در ایالات متحده و بریتانیا ابتدا در جهت برخورداری زنان و دسترسی برابر آنان به منابع از جمله اشتغال تاکید بیشتری صورت میگرفته و در پی آن زنان در تحقیقات جغرافیایی توجه بیشتر را کسب نمودند.[2]
به دنبال آن به سرعت یک جغرافیای ؟؟ واضحتری توسعه یافت که نه تنها بر موارد مطالعه جغرافیا بلکه به روش به کار رفته برای سازماندهی این دانش به منظور جلب نظرات بیشتر به امور زنان با دید انتقادی مینگریست. این انتقادات بیشترین بحث ها را در طی 15 سال در توسعه جغرافیا برانگیخته است.[3]
جغرافیدانان ؟؟ مدت زیادی این مساله را که در نظم حاکم توسط مردان نتایج جدی را در بر داشته و اینکه چه چیزی به عنوان دانش جغرافیای واقعی به حساب میآید و هم چه کسی میتواند چنین دانشی را گسترش دهد، مورد بحث قرار دادهاند. آنها اصرار داشتند که جغرافیا یک سری فرضیات نامعین درباره اینکه مردان و زنان چه کاری انجام میدهند و اینکه آن نظمی که بر فضاها، مکانها و چشماندازها متمرکز شده یک نظم مردانه است را مطرح میکند.
با توجه به مسائل مربوط به زنان مانک و هانس[4]در مقالهای روشنگر نه تنها بر اتخاذ دیدگاهی جغرافیایی بر چنین نظراتی تاکید داشته بلکه بر ضرورت موقت کردن انتقالی را که بر اساس نظر مولفین توسط انحرافات بوجود آمده در جریان فمینیستی غیر قابل دسترس شده است اقرار ورزیدهاند.
این اشتباه خواهد بود که گمان شود جغرافیدانان بطور کلی با مسایل زنان درگیر نیستند، هر چند که در واقع غالب کارهایشان در مورد زنان آشکارا به سمت مردان گرایش مییابد، برای مثال در مطالعه مسائل مهاجرت اگر نویسندگان و مولفین مهاجرت زنان را نادیده میگیرند و تنها به این فرض ساده که توده عظیمی از مهاجرت در پی ازدواج صورت میپذیرد اکتفا مینمایند.
تحقیق حاضر تنها اقدام سطحی را برای پر کردن خلاء در تحقیقات جغرافیایی انجام داده و در جستجوی راههای برای تاکید بر مشارکت زنان در نواحی روستایی جهت دستیابی به توسعه همه جانبه میباشند شد سابقه این گونه تحقیقات در ایران نسبتاً جدید است. سال های اخیر شاهدی بوده است بر انفجاری در مطالعاتی که زنان و نقش آنان را در اقتصاد بررسی مینمایند. در غالب این مطالعات ضرورت تغییر نقش و جایگاه زنان در زمینههای وسیعتر اجتماعی مورد تاکید قرار گرفته است. اگر چه زنان شهری از سوی دانشمندان جامعه شناسی مورد توجه بیشتری قرار داشتهاند، لیکن در اکثر موارد زنان روستایی علیرغم مشارکت فوقالعادشان در زندگی اقتصادی عمدتاً مورد فراموشی قرار گرفتهاند. زنان روستایی که به پایینترین قشر جامعه تعلق دارند شاید نامرئیترین مشارکت کنندگان در فرایند اقتصادی باشند در حالیکه زنان شهری به لحاظ اینکه بیشترین ظهور را در زندگی اقتصادی خود دارند، نرخ مشارکتشان نیز در فعالیت های اقتصادی بیشتر و بهتر برآورد شده است.
برخلاف نرخ مشارکت مردان به نظر میرسد مشارکت زنان نسبت به یک دسته از عوامل اکولوژیکی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حساس باشد. حتی اصول بنیادی تقسیم کار جنسیتی نیروی کار نیز از ناحیهای به ناحیه دیگر تغییرپذیر است بدین ترتیب ملاحظات فوقانگیزه اصلی برای مطالعه این مساله را فراهم ساخته است.
[1] – Women and Geography study group of the Institue of British Geographers. Geography and Gender. An Introuduction of femienist Geography (Hutchinson, london 1984)
[2] – Berman,m “Sexdiscrimination in Geograhy: The case of Ellen churchill semple, professional Geography 29 (1974 pp8-11)
[3] – Rose, Gillian “Femenism and Geography. polity pressGambridge 1993.
[4] – کتاب مذکور به شرح زیر است
J.monk and susan Honson
on not edclding half of the human from Human Geography, profe ssionall Gegraghy vol 34 (1989) No. 1, pp 11-23.