1-1- مقدمه:
سختی و شکلپذیری دو موضوع اساسی در طراحی ساختمانها در برابر زلزلهاند. ایجاد سختی و مقاومت به منظور کنترل تغییرمکان جانبی و ایجاد شکل پذیری برای افزایش قابلیت جذب انرژی و تحمل تغییرشکلهای خمیری اهمیت دارند. در طراحی ساختمانهای فولادی مقاوم در برابر زلزله، استفاده از سیستمهای قابهای مقاوم خمشی MRF ، قابهای با مهاربند همگرا CBF و قابهای با مهاربند واگرا EBF رایج است.
قابهای مقاوم خمشی MRF ، شامل ستونها و تیرهایی است که توسط اتصالات خمشی به یکدیگر متصل شدهاند. سختی جانبی این قابها به سختی خمشی ستونها، تیرها و اتصالات در صفحه خمش بستگی دارد. در طراحی این قابها فلسفه تیر ضعیف و ستون قوی حاکم است. این امر ایجاب میکند که تیرها زودتر از ستونها تسلیم شوند و با شکل پذیری مناسب خود، انرژی زلزله را جذب و مستهلک کننده و اتصالات دربارهای حدی با شکل پذیری غیر ارتجاعی مناسب خود، قابلیت تحمل تغییر شکلهای خمیری را بالا ببرند.این قابها دارای شکل پذیری مناسب ولی سختی جانبی کمتری هستند(شکل1-1 ).
قابها با مهاربند همگرا CBF ، در برابر زلزله از نظر سختی، مقاومت و کنترل تغییر مکان های جانبی در محدوده خطی دارای رفتار بسیار مناسبیاند، ولی در محدوده غیر ارتجاعی به علت سختی جانبی مهاربندها، قابلیت جذب انرژی کمتری دارند و در نتیجه دارای شکل پذیری کمتریاند. قابهای با مهاربند همگرا شکلهای مختلفی دارند که در آئین نامه 2800 ایران برخی از آنها معرفی شده است. در این قابها برش وارده در ابتدا توسط اعضای قطری جذب شده و سپس مستقیماً به نیروی فشاری و کششی تبدیل شده و به سیستم قائم انتقال مییابند (شکل 1-2 ) .
در قابهای با مهاربند واگرا EBF ، عضو قطری بصورت برون محور به تیر کف متصل میگردد. در محل اتصال تیر و ستون و مهاربند مقداری خروج از مرکزیت ایجاد میشود به نحوی که تیر رابط توانایی تحمل تغییر شکلهای بزرگ را داشته باشد و مانند فیوز شکل پذیر عمل کنند (شکل 1-3).
لذا یکی از اهداف اصلی در طراحی این قابها در برابر زلزله، جلوگیری از کمانش مهاربندها از طریق بوجود آمدن مفاصل پلاستیک برشی و خمشی در تیرهای رابط میباشد. قابهای با مهاربند واگرا از قابلیت هر دوی قابهای مقاوم خمشی و قابهای با مهاربند همگرا بهره گرفتهاند و بنابراین سختی و شکل پذیری مناسب را به صورت توام تامین میکنند. تعیین صحیح طول تیرهای رابط و طراحی مناسب آنها بسیار حائز اهمیتاند. اگرچه قابهای EBF دارای رفتار بسیار مناسبتریاند، ولی با تسلیم تیر رابط در اثر بارهای زلزله، خسارات جدی به کف وارد خواهد شد و چون این عضو به عنوان یک عضو اصلی سازهای محسوب میشود، ترمیم سازه نیز مشکل خواهد بود. این موضوع و گسترش مفاصل پلاستیک به تیرها و سپس به ستونها در قابهای EBF ، تمایل به یافتن سیستمهای جدید مقاوم در برابر زلزله با رفتار مناسب تر از لحاظ شکل پذیری و سختی جانبی را افزایش میدهد. در این راستا تلاشهای صورت گرفته ، منجر به پیشنهاد سیستمی به نام مهاربند زانویی KBF شده است [ 3 ] ( شکل 1-4 ) .در این سیستم وظیفه تامین سختی جانبی به عهده مهاربند قطری بوده که حداقل یک انتهای آن به جای اتصال به محل تلاقی تیر و ستون، به میان یک عضو زانویی متصل است و دو انتهای این عضو زانویی به تیر و ستون اتصال دارد.
در واقع با وارد آمدن نیروی مهاربند به این عضو، سه مفصل پلاستیک در دو انتها و محل اتصال آن به مهاربند تشکیل میگردد و باعث جذب و استهلاک انرژی زلزله خواهد شد. از آنجا که در این سیستم پیشنهادی، مهاربندهای قطری برای عدم کمانش طراحی نمیگردند، رفتار آن تحت بار رفت و برگشتی، بسیار شبیه رفتار سیستم مهاربند ضربدری یا همگرا بوده و منحنی رفتار هیسترزیس آن به صورت ناپایدار و نامنظم بوده و سطح خالص زیر منحنی، کاهش مییابد. بنابراین قادر به جذب انرژی زیادی نیست.
به همین دلیل در تکمیل این سیستم پیشنهاد گردید [4] تا همانند مهاربند واگرا EBF ، عضو مهاربندی برای عدم کمانش و تسلیم، طراحی گردد. در این صورت میتوان تنها از یک عضو مهاربندی استفاده کرد.
هدف نهایی در طرح و کاربرد این سیستم این است که در پایان زلزله وارده، تنها عضو زانویی دچار تسلیم و خرابی شده باشد و قاب و مهاربند آن همچنان ارتجاعی مانده و دچار کمانش یا تسلیم نگردیده باشد تا بتوان تنها با تعویض عضو زانویی، مجدداً سیستم را مورد استفاده قرار داد.
در ادامه برخی از مفاهیم لرزهای و همچنین سیستمهای مختلف مهاربندی جانبی سازهها با بیان ویژگیهای آنها به طور مختصر بیان خواهد شد. سپس به بررسی بیشتر سیستم مهاربندی جانبی زانویی خواهیم پرداخت و بهترین نمودار برای ابعاد هندسی این سیستم که سختی و شکلپذیری توام را نتیجه دهد، معرفی خواهیم نمود.
1-2 – شکلپذیری سازهها:
بطور معمول میتوان منحنی برش پایه – تغییر مکان سازهها را با یک نمودار دو خطی ایدهآل ارتجاعی – خمیری جایگزین نمود. این نوع ساده سازی در سازههای معمول تقریب قابل قبولی دارد. در یک سیستم یک درجه آزادی نسبت تغییر مکان جانبی حداکثر (Δm) به تغییرمکان جانبی تسلیم (Δy) ضریب شکل پذیری نامیده میشود و بصورت زیر بیان میگردد [ 2 ] .
پارامترهای فوق در شکل 2-1 مشخص گردیده است.
در واقع ضریب شکل پذیری (μ) بیانگر میزان ورود سازه در ناحیه خمیری است. در سازههای چند درجه آزادی تعریف ضریب شکل پذیری قدری مشکلتر است، چون در این نوع سازهها برای هر درجه آزادی میتوان ضریب شکل پذیری جداگانهای تعریف نمود. پوپوف (popov) شکل پذیری یک قاب را بصورت نسبت تغییر مکان حداکثر به تغییر مکان تسلیم در بالاترین نقطه سازه پیشنهاد کرده است. بطور خلاصه میتوان گفت هر چه تغییر مکان یک سازه بعد از تسلیم و قبل از انهدام بیشتر باشد شکل پذیری آن بیشتر است. جهت کاهش نیروهای جانبی وارده به سازه و ایجاد طرحی اقتصادی از طریق جذب و استهلاک انرژی در ناحیه خمیری باید این مشخصه را تا مقدار مورد نیاز افزایش داد. با توجه به این موضوع که حرکات زلزله بصورت رفت و برگشتی بوده و سازه میتواند در هر سیکل مقداری از انرژی زلزله را بصورت هیسترزیس مستهلک نماید.1-3- مفصل و لنگر خمیری :
مفصل خمیری در یک قطعه به حالتی گفته میشود که در آن (یا مقطعی از آن) با افزایش بسیار اندک نیرو، تغییرشکل قابل توجهی ایجاد شود. به عنوان مثال اگر یک تیر ساده (شکل 1-6 ) تحت اثر بار افزایشی قرار گیرد, منحنی نیرو – تغییر مکان آن مشابه شکل 1-7 خواهد بود [ 2 ] .
همانگونه که در شکل 1-7 دیده میشود در ناحیه AB ، تغییر مکان تیر افزایش قابل توجهی مییابد در حالیکه بار وارده آنچنان افزایش نیافته است. این بدان مفهوم است که با افزایش بارهای خارجی، لنگر خمشی در مقطع مورد نظر زیاد شده و به تدریج تارهای انتهایی مقطع وارد مرحله تسلیم میشوند. با افزایش بار تمامی تارهای مقطع تسلیم شده و به این ترتیب مقطع خمیری کامل و مفصل خمیری تشکیل میگردد. لنگر ایجاد شده در این مقطع که تا زمان انهدام تقریباً ثابت باقی میماند لنگر خمیری MP نامیده میشود. ( شکل 1-8 ).
1-4- منحنی هیسترزیس و رفتار چرخهای سازهها:
یکی از خصوصیات مصالح معمول ساختمانی داشتن ناحیه غیر خطی بعد از گذر از مرحله خطی است، مصالح بعد از تسلیم (ورود به ناحیه غیر خطی) توانایی تحمل نیروی خود را بطور کامل از دست نداده و میتوانند مقداری نیرو تحمل نمایند. این موضوع در رفتار فولاد به عنوان شاخص ترین مصالح ساختمانی به خوبی قابل مشاهده است (شکل 1-9 ).
به منظور جلوگیری از طراحی مقاطع غیراقتصادی لازم است که با شناخت کافی از رفتار خمیری مصالح از این توانایی آنها در طراحی استفاده گردد. در انتهای ناحیه غیرخطی نمودار تنش – کرنش، مصالح به حد گسیختگی میرسد که به این حد، حد نهایی یا نقطه انهدام مصالح گویند. اگر یک میله را تحت کشش محوری رفت و برگشتی قرار دهیم، منحنی مطلوب ارتجاعی خمیری نیرو – تغییر مکان آن بصورت شکل( 1-10 ) است. کل انرژی انتقالی به میله سطح ذوزنقه است که سطح مثلث بیانگر انرژی است که در اثر باربرداری برگشت داده شده و سطح متوازی الاضلاع باقیمانده بیانگر انرژی جذب شده توسط عضو میباشد. هر چه سطح متوازی الاضلاع بزرگتر باشد نشانگر جذب انرژی بیشتر توسط سیستم است (شکل 1-10) [ 2 ] . در صورت تکرار این منحنی برای چند سیکل میتوان اطلاعات مختلفی از منحنی حاصل برداشت کرد که عبارتند از:- میزان جذب انرژی سیستم (با توجه به سطح محدود به منحنیها)
- سختی سازه در هر دوره از بارگذاری(در صورتیکه سختی سازه در دورههای بارگذاری متوالی کاهش یابد، سیستم دارای زوال سختی میباشد.)
- مقدار مقاومت سازه در هر دوره بارگذاری ( در صورتیکه نقطه انتهایی متناظر با مقاومت سازه در دورههای بارگذاری متوالی کاهش یابد، سیستم دارای زوال مقاومت میباشد.)
- شکل پذیری سیستم در مدت عملکرد زلزله
- تعداد حداکثر دورههای رفت و برگشت
لذا ملاحظه میگردد که دیاگرام هیسترزیس جهت بررسی و شناخت رفتار لرزهای سازهها از اهمیت ویژهای برخوردار است و در مدلسازی تحلیلی و یا آزمایشگاهی، این منحنی به عنوان معیــاری برای سنجش رفتار دستگاه به کار میرود.
از اتصال نقاط اوج منحنیها در یک مجموعه منحنی بارگذاری و باربرداری، منحنی پوش هیسترزیس (منحنی اسکلتون) بدست میآید (شکل1-11 ) .
بطور معمول اگر بارگذاری بصورت افزایشی و یک طرفه انجام شود، منحنی برش پایه – تغییر مکان حاصل با تقریب مناسبی منطبق بر منحنی اسکلتون خواهد بود [ 2 ].
1-5- مقایسه رفتار خطی و غیرخطی در سیستمهای سازهای:
شکل 1-12 دو نوع رفتار سازهای را نشان میدهد. از مقایسه دو نوع رفتار خطی و غیرخطی این نتیجه بدست میآید که اگر یک سیستم با رفتار خطی بخواهد انرژی زلزله را جذب کند باید دارای ظرفیت باربری به اندازه F1 باشد، در این صورت سازه تغییر مکان ماکزیممی برابر را تجربه خواهد کرد.
در سیستم غیرخطی با حد جاری شدن F2 ، سیستم سازهای باید برای نیروی F2 طراحی گردد ولی تغییر مکان را تجربه خواهد کرد [ 2 ] .
همانطور که در شکل ملاحظه میگردد، F2 کوچکتر از F1 میباشد ولی Δ2 بزرگتر از Δ1 است.در سیستم با رفتار خطی همه تغییرشکلهای ارتجاعی هستند، ولی در سیستم غیرخطی، قسمی از تغییر شکل ها ارتجاعی و بخش دیگر غیر ارتجاعی هستند. طراحی سازه برای نیروی کمتر F2 منجر به اقتصادی شدن مقاطع میگردد. هم اکنون روش توصیه شده در همه آئین نامهها بر این مبنا استوار است که سازه بر اساس نیروهای کمتر (کاهش یافته) طراحی گردد و با ارائه روشها و جزئیات خاص امکان پذیرش تغییرشکلهای غیر خطی بزرگتر (Δ2) در سازه ایجاد شود. لذا طراحی شکل پذیر سازهها را میتوان به این ترتیب خلاصه کرد که در این روش، طراحی سازه بر مبنای نیروهای کمتری انجام میگردد ولی باید با تدابیر ویژه امکان پذیرش تغییر مکانهای زیاد در اعضاء را ایجاد کرد.
1-6- ضریب شکل پذیری:
ضریب شکل پذیری که اغلب به اختصار شکل پذیری نامیده میشود از ابتدایی ترین و سادهترین پارامترهای مطرح در خصوص طراحی لرزهای سازههاست. در یک سازه با رفتار ارتجاعی میزان تغییر شکل و نیرو به طور مستقیم از طریق سختی سازه به هم وابستهاند. در حالیکه در حالت غیر ارتجاعی این تغییر شکل و نیرو به طور مستقیم به هم مربوط نمیشوند. این امر به علت تغییرات سختی سازه در ناحیه غیرارتجاعی میباشد.
شکل پذیری به عبارت ساده قابلیتی از یک سازه و یا یک جزء سازهای است که مطابق آن سیستم میتواند تغییرشکلهای غیرارتجاعی از خود نشان دهد، بدون اینکه این تغییر شکل ها منجر به انهدام سازه و یا جزء سازهای گردد. معمولاً شکلپذیری برای سیستم یک درجه آزادی به صورت زیر تعریف میگردد:
که در رابطه فوق حداکثر تغییر شکل قبل از گسیختگی و تغییر شکل نظیر نقطه تسلیم است، را میتوان مجموع و (تغییر شکل پلاستیک) دانست [ 2 ] .
البته در اکثر مواقع به دلیل کوچکی نسبت به میتوان رابطه فوق را بصورت ساده زیر نوشت:
نسبت به نوع مسئله ممکن است برای تعریف شکل پذیری به جای تغییر مکان انتهای عضو از دوران و یا انحناء استفاده کرد.
1-7- ضریب کاهش نیروی زلزله در اثر شکلپذیری سازه:
در طرح سازههای مقاوم در برابر زلزله سعی میشود تا شرایطی فراهم گردد که یک سازه بتواند تغییر شکلهای غیر ارتجاعی زیادتری از خود نشان دهد. این موضوع بیشتر به لحاظ اقتصادی حائز اهمیت است. اساساً وقتی سازه بصورت ارتجاعی و خطی در برابر زلزله از خود واکنش نشان میدهد، حداکثر نیروی بیشتری متحمل میشود، در نتیجه مقاومت مورد نیاز سازه جهت پایداری، نسبت به حالتی که وارد مرحله غیرارتجاعی میشود زیادتر خواهد بود. چنین حالتی باعث پرداخت هزینههای بیشتری برای طراحی ایمن سازه خواهد شد. با توجه به این موضوع و در نظر داشتن اصل ساده سازی طراحی، آئیننامههای طراحی در برابر زلزله با بهرهگیری از ظرفیت استهلاک انرژی در اثر رفتار غیرخطی، نیروی زلزله موثر و در نتیجه مقاومت مورد نیاز سازه را کاهش میدهند.
مطابق تعریف ضریب کاهش مقاومت (کاهش در مقاومت مورد نیاز به علت رفتار چرخهای سازه) بصورت نسبت مقاومت مورد نیاز حالت ارتجاعی به مقاومت مورد نیاز حالت غیرارتجاعی تعریف میشود (شکل 1-13 ).