سیستم های اطلاعات ( IS ) از جمله ابزار حیاتی برای شرکت های محسوب می گردند تا به مزیت رقابتی ، یادگیری سازمانی و نواوری دست یابند [3,40] . یکی از جنبه های مهم مدیریت سیستم های اطلاعات در واقع انتخاب نرم افزار مناسب از چندین گزینه رقابتی می باشد . برنامه ریزی منبع شرکت ، مدیریت روابط مشتری و مدیریت زنجیره تامین [Supply chain] در محتوی سیستم اطلاعات سازمانی از جمله کاربرد های پیشگام می باشند که جلب توجه می کنند . بنابراین ، سیستم های مدیریت محتوا در سال های اخیر به فناوری حیاتی برای شرکت های برای ارتباطات داخلی و خراجی تبدیل شده اند . ساختن و اداره کردن وب سایت ها و تاسیس ارتباطات کافی با پیمانکاران ، مشتریان وتامین کنندگان همراه با ظهور اینترنت به راهبرد اجتناب ناپذیر برای شرکت ها تبدیل شده بود . وقتی یک پاسخ به دشواری های مدیریت وب سایت ها که حاوی چندین صفحه می باشد ، نرم افزار CMS در اواسط دهه 1990 برای مدیریت ساده محتوی ظهور یافته بود . CMS ها همانند تعریف هسته در واقع کاربرد های نرم افزار برای خلق ، انتشار ، ویراست و اداره کردن محتوی می باشند اما وقتی فناوری های جدید وب ظهور می یابند ، نرم افزار CMS از ویژگی ها و کارکرد پذیری های جدید برخوردار گردید . امروزه ، CMS ها تا حد گسترده ای توسط سازمان های رسانه ای و اخبار ، وب سایت های تجارت الکترونیک ، کتابخانه ها ، پخش تلویزیونی و صنعت فیلم و موسسات تحصیلی استفاده می گردند تا کفایت محتوی رسیدگی شود [25] .
سیستم های مدیریت محتوا به سرمایه گذاری مالی قابل ملاحظه برای اجراء نیاز دارند و بعضی ریسک های بالقوه را تحمل می کنند . از اینرو ، انتخاب راه حل CMS مناسب یک موضوع حیاتی برای سازمان ها می باشد . فرآیند انتخاب را می توان همانند مسئله تصمیم گیری چند معیاره ( MCDM ) مدل ریزی نمود که می تواند معیار های متضاد و مختلف را برای انتخاب کردن تصمیم میان گزینه های تصمیم از قبل مشخص شده مورد توجه قرار داد . این مطلب در واقع مقالاتی را تهیه نمی کند که به طور مستقیم بر انتخاب CMS تمرکز می کنند ؛ از اینرو روش های MSCD به طور گسترده ای در رشته انتخاب سیستم های اطلاعات استفاده می گردند . تعدادی از روش های اخیر را می توان اینگونه فهرست بندی نمود : روش حاصل جمع وزنی ، فرآیند سلسله مراتبی تحلیلی و ELECTRE . روش های AHP و TOPSIS در این مطالعه یکی می گردند و برای استفاده از اعداد خاکستری برای ارزیابی گزینه ها توسعه می یابند .
تصمیمات انتخاب فناوری اطلاعات حاوی سطوح بالا قابل لمس و عدم قطعیت می باشند که برآورد و تعیین کمیت آنها را دشوار می سازد . آنچه بیشتر است ، قابلیت اطمینان فناوری ، قابلیت ها و زمان زندگی فناوری های جدید باعث افزایش عدم قطعیت می گردند و تصمیم را پیچیده تر می سازند . تعداد دقیق در تدوین سنتی مشکلات MCDM مورد استفاده قرار می گیرند تا یک داوری یا یک امتیاز را نشان می دهند . بنابراین ، استفاده از تعداد دقیق در چندین مورد عملی نمی تواند امکان پذیر باشد ، داده می تواند غیر دقیق باشد یا تصمیم گیرندگان ممکن بود تا در تخصیص مقادیر عددی دقیق به ارزیابی ناتوان هستند . تئوری سیستم های خاکستری که در چنین مواردی توسط دنگ توسعه یافته بود ، یک گزینه عملی را برای رسیدگی عدم قطعیت فراهم می کند . سیستم های خاکستری یک روش شناسی را برای مشکلات در بردارنده اطلاعات ناقص و ناکافی با استفاده از اعداد خاکستری را فراهم می کنند . خاکستری در این مفهوم به اطلاعات شناخته شده و نسبتا ناشناخته اشاره می کند و عدد خاکستری همان عددی می باشد که مقدار دقیق اش ناشناخته می باشد اما درون دامنه ای قرار می گیرد که مقدار واقع می گردد ، مشخص می باشد .
روش های AHP و TOPSIS در این بررسی یکی می گردند تا مناسب ترین گزینه CMS را مشخص سازند . AHP که بخاطر انعطاف پذیری و توانایی اش برای تجزیه مسئله تصمیم معروف است ، برای تعیین اوزان معیارها استفاده می گردد و این اوزان بعدا در تکنیک TOPSIS استفاده می گردند که بهترین و بدترین ایده آل ها را در زمانی به حساب می اورند که گزینه ها را ارزیابی می کنند . در حالی که بخش AHP مطالعه از رویکرد کلاسیک استفاده می کند ، ارزیابی های جایگزین از اعداد خاکستری به منظور رسیدگی عدم قطعیت و ابهام استفاده می گردند . TOPSIS –Grey استفاده می گردد تا ارزیابی های بیان شده مانند اعداد خاکستری [Grey number] را پرداخت نماید و رتبه بندی را برای گزینه ها فراهم می کنند .
الهام این مطالعه این است تا پشتیبانی تصمیم را برای ناشران وب در انتخاب سیستم مدیریت محتوا از طریق رویکرد سیستماتیک فراهم نماید . در زمان رسیدگی بخش زیادی از مطالب ، می توان نتیجه گیری نمود که برای بهترین دانش ما ، این مقاله در ابتدابرای شناسایی معیار های انتخاب CMS و استفاده از تکنیک تصمیم گیری معیارهای چند مقوله ای خاکستری در مسئله انتخاب CMS نی باشد . تحلیل حساسیت برای وزن معیار ها اعمال می شود و نتیجه گیری می شود که روش پیشنهادی یک سری نتایج مستدل را فراهم می کند . در نهایت ، توابع مسافت مختلف اعمال می گردند تا تاثیر توابع مسافت را در نتایج آشکار سازند . وقتی روشی پیشنهادی با مطالعات موجود در مطالب مقایسه می گردد ، می توان نتیجه گیری نمود که روش پیشنهادی می تواند عدم قطعیت در روش عملی را با استفاده از اعداد خاکستری یکی نماید و نتایج دقیق تر را می توان با یکی کردن روش های AHP و TOPSIS کسب نمود . در بخش دوم ، مطالب مربوطه در مورد انتخاب سیستم های اطلاعات و تئوری خاکستری بازنگری می شود . تکنیک TOPSIS-Grey در بخش سوم توضیح داده می شود . بازنگری مطالب در CMS و معیارهای تصمیم برای انتخاب CMS در بخش چهارم بیان می گردند . بررسی کاربرد روش شناسی پیشنهادی برای شرکت واقعی در بخش پنجم معرفی می گردد . در نهایت در بخش ششم نتیجه گیری ها ارائه می گردند .