زنان و تعارض های شغلی و خانواده
با ظهور انقلاب صنعتی به دلیل فقدان نیرویانسانی مورد نیاز به تولید ، صاحبان صنایع به سراغ نیروی عظیم تولیدی جامعه آمدند و از زنان به عنوان نیروی کار در صنایع بهره بردند . به ویژه در جامعه شهری بسیاری از کشورها گرایش زنان به اشتغال و دسترسی آنان به سازمانهای آموزشی و فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی چهره جهان را تغییر داد . در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای امروز دگرگونیهایی در گستره تحولات اجتماعی رخ نمود که بازتاب عمیق آن نقش برجسته حرکت زنان در دنیای اشتغال بود(استیگلیتز، 1382: 200) قطعاً این پدیده ، یعنی ورود زنان به بازار اشتغال و دستیابی آنان به منابع اقتصادی ناشی از کار در خارج از خانه و تسخیر فضاهای تازه اجتماعی توسط آنان از یک سو شکل سنتی خانواده را تغییر داد و از سوی دیگر در زندگی و نگرش خود زنان تحولی نو به وجود آورد امروزه اثرات این تغییر و تحولات مورد توجه محافل و سازمانهای جهانی قرار گرفته است و گزارشهایی نیز از طرف سازمان ملل منتشر شده که ضمن آوردن آمار و ارقام ، وقایع زندگی زنان را در محیطهای شغلی و مشکلات و صدمات ناشی از کار را بیان میدادو نشان میدهد که زندگی زنان در حالی که به لحاظ درآمد وضع بهتری یافته ، لکن از نظر جسمی و روانی با توجه به شرایط و نوع کار در محیطهای شغلی گاه وضعیت غیر قابل تحملی را به وجود آورده است لذا همواره این سوال مطرح میشود : در چنین شرایطی که زنان ناچاراً دو شغل تمام وقت را برعهده گیرند ،یکی شغل بیمزد خانگی و یکی شغل بیرون از خانه با همه پیچیدگیها و نتایج مثبت و منفی آن چگونه میتوانند میان این دو قطب انسانی و نیز تعدد نقشهای متنوع اجتماعی که ضرورتاً بر دوش دارند تعادلی مطلوب و ارزشمند به وجود آورند ؟
مشارکت زنان و فصل حضور تازه آنان در عرضه تحولات اجتماعی و تاریخی همواره در توسعه و پیشرفت جوامع بشری مطرح بوده است ، زنان به عنوان بخشی از نوع بشر که مسئولیت رفاه بشری را در تمام طول تاریخ برعهده داشتهاند همواره در برنامههای توسعه همه کشورها نقش فعال و اساسی داشتهاند ، گرچه در بسیاری از دورههای تاریخی تعادل مطلوب و استفاده منصفانه از فرصتهای مشارکت و بروز خلاقیت و استعداد آنان برقرار نشده است . امروزه یکی از مهمترین شاخصهای توسعه و نوسازی ساختار اقتصاد ملی مشارکت زنان و نقش آنان در تحرکهای شغلی و اجتماعی از یک سو و از سوی دیگر پایبندی آنان در حفظ و حراست از کیان خانواده است . تغییر در نقش اجتماعی زنان و حقطلبی آنان در عرصه فعالیتهای شغلی و آموزشی و اجتماعی سبب گردید آنان به هویت تازهای دست یابند تا نه تنها نیمی از رسالت انسانیت را بر دوش گیرند بلکه در مقابل همه انسانها احساس مسئولیت نمایند بدیهی است هنگامیکه زنان از پوسته محدود وظایف خانگی خود رها شدند در نگرش و عملکرد آنان نسبت به وظایف شغلی و خانوادگی تغییراتی عمیق به وجود آمد که میتوان این تغییرات را تابعی از همان روابط کلی و مناسبت اجتماعی حاکم بر جامعه دانست آثار اجتنابناپذیر کار زنان بر روابط با همسران و فرزندان و آثاری که اشتغال زن بر سرنوشت خودش بر جای میگذارد پیچیدگی بیشتری مییابد به ویژه که زنان کوشیدند زندگی خانوادگی را براساس نوع شغل برنامهریزی کنند. این پیچیدگی هنگامی انعکاس مییابد که زنان درصدد تعریف نقش خود برآمدند و در تامین معاش و بروز خلاقیتها و تواناییهای آموزشی و شغلی با مردان به رقابت برخاستند و از جهتی نیز نمیتوانستند از روابط خانوادگی و وظایف عمدهای که در شبکه ارتباطی خانواده و روابط با اعضای خانواده دارند غفلت ورزند(بیکر، 1382: 29)
بازتابی از این پیچیدگی نقش ، که در میدان آن اشتغال زنان بود ، وظایف سنگین و دشواریهایی را پیش روی آنان قرار داد که قطعاً تحمل نابی را میطلبد . پیدایش چنین تغییراتی در جوامع و روابط اجتماعی آن روز بروز جلوههای تازهای را از فعالیتهای حرفهای زنان نمایان ساخت این دگرگونیها بر ساختار شغلی جامعه ، نظام ارزشی ، دیدگاههای سنتی ، توزیع نقش ، پایگاههای اجتماعی زن و مرد ساخت خانواده و روابط سنتی زوجین و از همه مهمتر سرنوشت کودکان تاثیر انکارناپذیر به وجود آورد . بدیهی است ،(آزاد ارمکی و همکاران، 1383: 129).
هر رویداد مهمی که در جامعه رخ می دهد میبایستی تحت بررسیهای دقیق و علمی روانشناختی و جامعه شناختی قرار گیرد تا جنبههای مثبت و منفی آن موشکافانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد . چنین برخورد اصولی میتواند به تقویت جنبههای مثبت این فرآیند در جهت تعالی و رشد تاکید ورزد و جنبههای منفی آن را مورد ترمیم و بازسازی قرار دهد . ابعاد گسترده خروج بیسابقه زنان از خانه گرچه مزایاهایی در برداشت ، اما تاثیری مهم برنهاد خانواده و شالوده اساسی رشد کودک در شبکه ارتباطی خانواده و فضای روانی دورن آن برجای نهاد . این رویداد بارها مورد توجه محققان و روانشناسان قرار گرفته است.