بزهکاری بیشتر نتیجه تضاد موجود در ارزشهای فرهنگی و همینطور عدم وسایل برای رسید به هدفهای مورد نظر است. تا تفاوت در سرع تغییر برخی از افراد به علل گوناگون به طور کامل(اجتماعی) نمی وشند. یعنی ارزشهای حاکم بر جامعه به طور کامل در درون آنها نقش نمی گیرد و آنها را از ارتکاب اعمال ضد اجتماعی باز نمی دارد. البته این ناسازگاری ارزشی که در افراد (منحرف) یا (بزهکاری) شکل می گیرد خود معلول وجود اختلاف و تضاد در ارزشهای حاکم بر گروه های اجتماعی است. طبق آماری که بدست آمده بزهکاری در طبقاتی که دارای سطح فرهنگ پایین تر می باشند در کلیه کشورها بیشتر از طبقاتی است که دارای سطح فرهنگ بالاتر هستند و به ندرت دیده می شود خانواده های تحصیل کرده نوجوانان بزهکار تحویل جامعه دهند. بهترین مدرک، نوشته ای مجلات و روزنامه های کشورهای مختلف است که جوانانی برای چند تومان پول مرتکب خشونت با والدین یا جرح و ضرب دوستان و در نتیجه منجر به وقوع قتل می گردند. از طرف دیگر فرهنگ هر جامعه هدفهای بخصوصی را به عنوان آرمانهای دست یافتنی برای اعضای جامعه مطرح می کند، در حالی که (وسایل) رسیدن به این هدفها در اختیار همه قرار ندارد برای نمونه در فرهنگ آمریکا کسب موفقیت های مادی از ارزشهای اصلی جامعه است داشتن خانه بهتر اتومبیل جدیدتر و عضویت در کلوپ های مختلف برای صاحبان این مزایا آبرو، تشخیص، احترام و اعتبار می آورد و آنها را افرادی موفق معرفی می کند در عین حال برای همه افراد این امکان وجود ندارد که از طریق کار و کوشش شرافتمندانه به این امتیازات برسند، واز این نظر است که برخی ارا که به اندازه دیگران تحت تاثیر فرهنگ مادی گرا و تبلیغات دائمی جامعه در تشویق افراد به موفق شدن قرار دارند ولی فاقد وسایل و امکانات لازم(پول، اعتبار، تخصص…) هستند برای رسیدن به اهداف مقبول اجتماعی به وسایل انحرافی مثل بزهکاری متوسل می شوند.. با این وصف بزهکاری را هم می توان تا حدودی معلول تفاوت سرعت تغییر در بخشهای مختلف اجتماعی دانست.
تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
مقدمه
بخشی از تحقیق
تاثیر جنسیت بر افزایش بزهکاری:
اختلاف بزهکاری دختران و پسران از لحاظ کیفیت و نوع جرایم ارتکابی و میزان جرایم: جرایم پسران است. پسران بیشتر مرتکب جرایم خشونت بار و پیچیده مثل جرایم منتهی به صدمات یدنی و قتل می شوند. عامل اول توجیه کننده این اختلاف عامل فیزیکی است.
توانمندی، زور و قدرت لازم برای ارتکاب جرایم خشونت بار در دختران بر خلاف پسران وجود ندارد اما تفاوت پرخاشگری بین دو جنس: سرشت گرایان پرخاشگری محسوس را بسته به کیفیت هورمونی می دانند در صورتی که محیط گرایان آن را به فاکتورهای محیطی وصل می کنند. این است که کودکان از والد هم جنس خویش بیشتر از والد غیر هم جنس تاثیر می پذیرن.د این احتمال نی زمی رود که پسران برای کارای خشن خود بیشتر پاداش دریافت می کنند اما دختران در عوض تنبیه می شوند. دختران کوچک شدیدا با معلمین مونث و مادران خویش همانند سازی می کنند. این مسئله سبب می شود که یمل پرخاشگرانه بیشتر مردان ناشی از عوامل بیولوژیکی است که به وسیله تقویت کننده های محیطی تشدیدی می شود. و اما عامل دوم که عاملی روانی است دختران از نظر روانی اصولا افرادی احساسی، عاطفی حساس، مطیع و آرام هستند و این خصوصیات سبب می شود مرتکب قتلهای خونین یا تخریبهای گسترده نشوند.
اما از لحاظ نوع جرایم که دختران بیشتر مرتکب جرایم علیه عفت و اخلاق حسنه می شوند و پسران بیشتر مرتکب جرایم علیه اموال و اشخاص مثل سرقت و ایراد ضرب و جرح البته نه اینکه دختران مرتکب سرقت و ضرب و جرح نمی شوند، بلکه غالب جرایم آنها علیه عفت و اخلاق حسنه است مهمترین عامل توجیهی عامل فیزیکی و زیست شناختی است فیزیک دختران آنان را در معرض جرایم علیه عفت قرار می دهد و اما از لحاظ میزان، علی الاصول نرخ بزهکاری دختران کمتر از نرخ بزهکاری پسران است.
تعیین خشونت در خرده فرهنگ بزهکاری
در خرده فرهنگ بزهکاری توسل به خشونت امری مشروع است به نظر کوهن در میان طبقات پایین نوعی خصومت نسبت به طبقات بالاتر پدید می آید، زیرا طبقات بالا موقعیت خود را بالاتر می بنند و به طبقات پایین بی اعتنایی می کنند. این خصومت شامل هنجارهای طبقات میانه و بالا نیز می شود، زیرا آنها را عامل ارتقای خود می شمارند. البته خشونت همیشه بدلیل ناکامی پدید نمی آید، اما و آنچه مسلم است این است که خشونت، کینه وحسادت از جمله پاسخهایی است که هر کس در مقابل تحقیر دیگران از خود ابراز می کند. بر عکس جوان بزهکار، جوان خیابانگرد که با اخلاق مراتب بالاتر مماشاع می کند جلو خشم خود می ایسند و دست به پرخاشگری نمی زند، زیرا قواعد مراتب بالا را مشروع می داند.
روانشناسان تجربی به می گویند که هنجارهای اخلاقی که به نحو موثری در وجود فرد درونی شده اند، به آسانی کنار زده نمی شوند. و اگر وضع معیارهای جدید بتوان مشکل زندگی فرد را حل کند جانشین نظم اخلاقی جامعه می وشد اما نظم اخلاقی جامعه فراموش نمی شود بلکه به ناخودآگاه فرد سپرده می وشد و در موارد خاص برای ظهور فشار می آورد.
اگر تبوانند راهی برای ظهور خود پیدا کند، هم هدستاوردهای معیار های جدید را واژگون می کند. نشانه حضور معیار در ناخودآگاه همان احساس اضطراب است.
روانکاوان از راههای مختلفی صحبت می کنند که می توان با اضطراب مقابله کرد.
یکی از راه مقابله با آن ابزار عسک العمل شدید و غیرعادی در مقابل بروز محرکهای درونی است. این عکس العمل یک عکس العمل زمانی برای مقابله با تهدیدات درونی است که به صورت خشونت علیه یک گروه که مورد تاید خرده فرهنگ است بروز می کند.
تاثیر خانواده های متلاشی:
یکی از عوامل اصلی و اولیه تمایل نوجوانان به بزهکاری محسوب می وشد. زیرا اکثرا ناراحتی های نوجوانان زائیده امر و نهی و سختگیری های والدین، و بی مهری در کودکی و محرومیت و عدم رفاه و امنیت، عصبانیت والدین، سستی اصول اخلاقی، حمایت زیاد از نوجوان، منع شدید و بی جا در امور جنسی آرزوهای جاه طلبانه والدین برای نوجوان می باشد که گاهی هم به افسردگی یا جنون منتهی می گردد.
اعتیاد
معتاد کسی است که عادت به مصرف دارو دارد و در نتیجه مصرف که نیاز جسمی و روانی اوست اخلاق عمومی، سلامت و رفاه خود، خانواده و اجتماع را به خطر م یاندازد یا به عبارتی دیگر اعتیاد را می توان یک مسمومیت مزمن دانست که برای شخص و هم برای خانواده و جامعه اش مضر است این پدیده از مشکلات اجتماعی فراگیر جهان امروز است که اندیشمندان و متخصصان مختلف از جمله رونپزشک و جرم شناس و حقوقدان از آن به عنوان پدیده ای شوم نام می برند و هر کدام در عرصه محصولات خویش سعی در از بین بردن آن دارند بیشتر کسانی که بصورت حاد به اعتیاد گرفتارند نوجوانان، جوانان و میانسالان هستند که متاسفانه قشر اداره کننده اجتماعند ایران از یک سو به دلیل دارا بودن بافت جمعیتی جوان بیشترین آسیب پذیری را در مقابل اعتیاد و مواد مخدر دارد و از سوی دیگر به دلیل قرار گرفتن در منطقه کشت تولید و ترانزت مواد مخدر رسالت در مبارزه با این پدیده شوم و سطح ملی- منطقه ای و بین المللی احساس می کند.
فرهنگ
انسانها به کمک نیروی اندیشه توانسته اند برخلاف دیگر جانداران خود را از تسلیم و وابستگی بی قید و شرط به طبیعت برهانند و برای مبارزه و تسلط بر آن، راهها و روشها و وسایلی را اختراع کنند، که به مجموعه آنها فرهنگ گویند. فرهنگ مجموع پاسخهای انسان به پرسشها و نیازهای گوناگونی ناشی از ضروریات زندگی در طبیعت و در جامعه است. تایلور فرهنگ را حاصل رفتار و کردار انسانهایی می داند که در جامعه زندگی می کنند. به بیان دیگر فرهنگ شیوه کلی زندگی در هر جامعه است.
از آنجا که فرهنگ قوام دهنده و نظام بخش کارکردها و ساختار های اجتماعی است و رفتار هر یک از افراد جامعه از آن تاثیر می پذیرد. بنابراین باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد تا از راه آن بتوان به تبیین رفتار فردی و گروهی در جامعه پرداخت.
تاثیر الگو پذیری در بزهکاری:
خانواده از لحاظ جامعه شناسی، کانون اولیه تشکیل اجتماعات است و کودکان در خانواده تربیت می شوند. و از لحاظ جرم شناسی نیز خانواده در گرایش اعضا آن به ناهنجاری و بزهکاری نقش عمده ای دارد چرا که فرزندان بر اساس فرآیند الگو پذیری بسیاری از رفتارها را از والدین بخصوص مادر الگوسازی می کنند و مادر الگوی تربیتی مناسبی برای تعلیم و تربیت فرزندان و فراگیری رفتارها می باشد. الگوپذیری و همانند سازی فرزند با رفتار و منش مادر موجب تثبیت شخصیت فرزند می شود. بنابراین، آمر این رفتارها، رفتارهای صحیح مطلوبی باش شخصیت فرزند نیز مثبت خواهد بود وگرنه نتیجه عکس خواهد داد. به طور مثال در خانواده هایی که والدین بزهکار هستند یا هر دوی آنها معتاد هستند فرزند طبق فرایند الگوپذیری به اعتیا کشانده م یوشد چرا که قبح اعتیاد برای او از میان می رود.
- مقاله درمورد تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
- تاثیر خانواده در بزهکاری
- تاثیر جنسیت بر افزایش بزهکاری
- پروژه دانشجویی تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
- پایان نامه در مورد تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
- تحقیق درباره تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
- مقاله دانشجویی تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
- تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان در قالب پاياننامه
- پروپوزال در مورد تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
- گزارش سمینار در مورد تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان
- گزارش کارورزی درباره تاثیر فرهنگ و جنسیت در بزهکاری جوانان