پیر بوردیو (1985) – جامعه شناس فرانسوی – نظریه بسط یافته ایی از سرمایه اجتماعی مطرح می کند. از نظر بوردیو سرمایه همزمان هم مربوط به علم اقتصاد است وهم مجموعه ایی از روابط مبتنی بر قدرت که قلمروها و تعاملات اجتماعی مختلفی را بوجود می آورد و معمولا نامرتبط با علم اقتصاد تصور می شود. سرمایه فرآیندی است که ذاتا با قدرت پیوند دارد. در واقع استنباط بوردیو از سرمایه به گونه ایی است که او تقریبا سرمایه و قدرت را مترادف با هم می داند. او بین شبکه های اجتماعی که یک فرد در آنها جای گرفته، و از دل این این شبکه ها است که سرمایه اجتماعی پدیدار می شود، و پیامدهای روابط اجتماعی، تفاوت قائل می شود. یعنی، شبکه های اجتماعی را نباید صرفا با تولیدات روابط اجتماعی برابر دانست، زیرا چنین کاری شبکه های اجتماعی را نامرئی می سازد. شبکه هایی که می توانند بسیارمتراکم باشند ولی در عین حال به دلیل عدم دسترسی به آنها نمی توانند منابعی را تولید کنند.”(فیلیپس،1385: اینترنت) .
به نظر بوردیو سرمایه هر منبعی است که در عرصه خاصی اثر گذارد و به فرد امکان دهد که سود خاصی را از طریق مشارکت در رقابت بر سر آن بدست آورد. سرمایه از نظر بوردیو سه شکل اساسی دارد:
اقتصادی: که قابل تبدیل شدن به پول است و به شکل حقوق مالکیت قابل نهادینه شدن است.
فرهنگی: که در برخی شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل می شود و به شکل کیفیت آموزشی نهادینه می گردد.
سرمایه اجتماعی: که از تعهدات اجتماعی ساخته شده است و تحت برخی شرایط قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی می باشد و یا ممکن است در شکل یک عنوان اشرافی نهادینه شود.”(اکبری، 1383 : 23 ).