آنچه در مدیریت به عنوان سرلوحه قرار می گیرد اخلاق است . در این مقاله با مباحث متناوبی از قضاوت در خصوص مدیریت اخلاقی روبه رو می شویم . مثلاً صحیح ، مناسب ، منصفانه واژه های اخلاقی هستند که بیانگر نوعی قضاوت منصفانه در خصوص مدیریت می باشد . این ها باورهای اخلاقی هستند که استاندارد رفتاری می باشند . مسائل اخلاقی در مدیریت بیانگر تقابل بین عملکرد اقتصادی و عملکرد اجتماعی در قالب تعهدات مختلفی نظیر حمایت از کارگران و کارکنان محلی ، حفظ بازارهای رقابتی و … است . حقوق و اخلاق مدیریتی با اعتماد بر عوامل غیر مستقیم اجتماعی و به منظور انتخاب بین صحیح و خطا مشکل می گیرد . و سپس به فلسفه اخلاق مدیریتی می پردازیم . یعنی می توان مشکلات موجود در جامعه را با بهره گیری از ساختار فلسفه هنجاری ، با اعتماد بر اصول اساسی و به منظور انتخاب بین درست و نادرست بررسی کرد . نمونه های بسیاری از قوانین وجود دارند که منعکس کننده قضاوتهای اخلاقی جامعه هستند طرفداران حاکمیت قانون بر این عقیده اند که مجموعه قضاوت های اخلاقی که در قالب قانونی متبلور می شوند تشکیل دهنده ی قوانین اساسی زندگی با یکدیگر در یک جامعه بدون تعدی به حقوق دیگران امکان پذیر است .
در این مقاله به ویژگی ها و شرایط اجرای قانون اخلاقی اشاره می شود . نظیر انجام کارهای با ثبات ، جامع ، منتشرشده پذیرفته ، به طور خلاق در شرایطی ایده آل قانون را مجموعه ای از مقررات با ثبات و فراگیر که به منظور کنترل رفتار انسان در جامعه تدوین شده است . نیز به زمینه های شکل گیری قانون من جمله فرایندهای فردی ، فرایندهای گروهی ، فرایندهای اجتماعی و فرایندهای سیاسی می پردازیم ودر پایان به نگرش فرجام گرایی به عنوان نگرشی به اخلاق مدیریت بر نتایج و غایت اعمال افراد تاکید کامل شده است نه بر نیت ، که در اصطلاح سودمندگرایی نامیده می شود .